آرمین لنگرودی
آیینهای کهن هندوایرانی ایزدانی را شامل میشدند، که جایگاهشان با برآمدن آیین زرتشت به خدایان جانبی کاهش یافت. در مورد این «خدایان دیگر» در دوران هخامنشیان من در کتابهایم بطور مبسوط نوشته و خوانندهٔ کنجکاو را برای آگاهی بیشتر به آنها رجوع میدهم(۱). در این نوشتهٔ کوتاه میخواهم آن بخشی را که به «آناهیتا» پیوند میخورد کمی برجسته سازم.
هرودُت در کتاب «تواریخ» خود (جلد یک) مینویسد:
«آنها (ایرانیها) برای خورشید (هلیوس)، ماه (سِلِنا)، زمین، آتش، آب و باد هم مراسم نیایش و شکرگزاری برپا میکنند. اینها خدایانی هستند که پیش از این هم برایشان مناسک وجود داشت. ولی سپس آنها آموختند برای اورانیا (Urania)، که با او از طریق آشوریان و عربها آشنا شده بودند هم جشن شکرگزاری برگزار نمایند. آشوریان اما آفرودیت (Aphrodite) را میلیتا (Mylitta) مینامند، عربها او را الیلات (Alilat) و ایرانیها آنرا میترا».
در اینجا احتمالاً هرودُت «اورانیا» را به «آفرودیت» یکی دانسته و مینویسد که گویا ایرانیها او را «میترا» مینامیدهاند. گذشته از اینکه این شناسایی به این شکل کاملاً نادرست بنظر میآید، ولی به ما نشان میدهد که او میترا را در یک «سهگانهٔ» (تثلیث) ایرانی یافته بود که بنا بر شیوهٔ تفکر یونانی خود در مثلث «زئوس – اورانیا – آفرودیت» با یکدیگر ارتباطات مفهومی مییافتند و در کنار یکدیگر یک «تثلیث مقدس» را پدید میآوردند. ما ولی آن دو ایزدی که از آنها در آنزمان در پیوند با میترا نام برده میشد را، بنا بر سنگنبشتههای خشایارشاه، نه با نامهای اورانیا و زئوس، بلکه با نامهای آناهیتا و اهورامزدا میشناسیم. خشایار در سنگنبشتههای خود همه جا اعلام میدارد که کارهای او بخواست این سه بغ بودهاند.
توجه من در اين نوشته اما بر این نکته است که؛ هرودوت در این توصیف از پرستشِ ویژگیهای طبیعی در هوای آزاد -در اینجا بطور ویژه پرستش “زمین، کوه و آب” – یاد کرده است. این نکته را پژوهشگران معاصر نیز بر اساس شواهد باستانشناسی و نگارهشناسی بهطور قابل قبولی تأیید کرده و استدلال نمودهاند که در دوران هخامنشی، آیینهای دینی در این ارتباط و در شکل بزرگداشت تندیسها و در معبدهای ویژه برپا میشده است. از موضوع پرستش «زمین و آب» در لوحههای اداری داریوش هم سخن رفته است (۲). بنا بر متون این لوحهها، ایرانیها برای بسیاری از رودها و کوهها مراسم نیایش برگزار میکردند. بدون شک «خدای آب» را میتوان با آناهیتا، که بعنوان یک «ایزدبانوی زیبا و بدون عیب» تلقی میشد، شناسایی کرد که در «یشت پنجمِ» اوستا به تفصیل به آن پرداخته شده، که در آنجا او با ویژگیِ «اَرَدْوی سورا» (arәdvī sūra) بمعنی “رود نیرومند یا توفنده” خواند میشود: ارَدوی سورا آناهیتا (رود نیرومند بیعیب). در اینجا ما بدون تردید با یک خدای بازمانده از دوران هندوایرانی روبرو هستیم، که مراسم نیایش آن در کنار رودها و آبگیرها انجام میگرفت. در دید ایرانیهای آنزمان، رود و یا آب جاری یک هستیِ زنده بود و با موجها و آوای جریان خود، این ویژگی را بنمایش میگذاشت (۳). یادآوری میشود که بنابر نوشتهٔ تاریخنگار و جغرافیدان یونانی «استرابو»، نام «کوروش» هم از یک رودخانه برگرفته شده بود:
«اسم کوروش در ابتدا آگراداتوس بود و بعد او نام خود را تغییر داد و نام رود (مقدس) “کور” را که در نزدیکی تخت جمشید جاری است بر خود نهاد».
میترا در کنار وارونا (وَرُونَه) و آریامان (آریارامنا)، بعنوان یکی از خدایان سهگانهٔ (تثلیث) هندوایرانی، پاسدار نیکی در نبرد بر علیه پلیدی (دروغ، اهریمن) بود. در متون ودایی هندی نیز سهگانههای مشابهی وجود داشتند، که در آنها خدایان بلندمرتبهای در ترکیب «اَسورا ، میترا و وَرونا» ترکیبی از «اَسورهها» (اهوراها) را تشکیل میدادند. این خدایان با خدایان سهگانهٔ ایرانی «اهورا – میترا – اَپمنپات» شباهت زیادی پیدا میکنند، که در آن نام «اپمنپات» بمعنی واژهایِ «زادهٔ آب» آورده شده، که با مقام آناهیتا خوانایی دارد.
نام آناهیتا را با «آب، خیس، نم، پاکی و نیرومند» برابر دانستهاند، که در مجموع مفهوم «پاکی و طراوت را در بقای نسل انسانها» منعکس مینمود و در پیکر مادی رودها و دریاها جلوهگر میگردید:
«آناهیتا تخمهٔ مردان را پاک و زهدان زنان را برای زایش میپالایاند» (آبانیشت).
اینگونه که در مورد آناهیتا دیده میشود، «کوهها و رودها» بعنوان ایزدان مقدس مورد پرستش ایرانیها بودند. برخی از این مکانها، اگرچه از آنها با نام و در مناطق مختلف یاد شده است، برای ما تاکنون – شاید بنا بر دگرگونیهای جوی و زیستمحیطی – همچنان ناشناخته ماندهاند. آنچه که در این رابطه جلب توجه میکند این نکته است، که نامهای برده شده برای این کوهها و رودها همگی ایرانی هستند و این امر با توجه به اینکه قومهای ایرانی تازه در دو هزارهٔ پیش از م. در این مناطق ساکن شده بودند، بسیار شگفتانگیز مینماید. معمولاً میبایستی این کوهها و رودها در این زمان نامهای ایلامی میداشتند و نه نامهایی همچون «آریارامنا» (صلح آریا) و یا «راناکرا» (تازهکننده یا مسرتبخش).
آغاز گستردگیِ پرستش آناهیتا در مناطقی با فرهنگ یونانی (در آسیای کوچک) را بایستی با دوران اردشیر دوم پیوند زد. همین پادشاه هخامنشی بود که در درازای جادهٔ ایران تا دمشق – بنا بر گفتههایی هزاران – پیکرهٔ آناهیتا، پروردگار آب را برپا کرده بود. بنا به نوشتۀ کاهن و وقایعنگار بابلی آغاز قرن چهارم پ م. «بروسوس» (Berossus)، اردشیر نخستین پادشاهی بود که معابد شهرهای عمدۀ شهریاری خویش را با پیکرههای ناهید، الهۀ ایرانی و برابر آفرودیت یونانی و ونوس رومی، مزین ساخته بود. این امر نقطه آغاز بومی شدن فرهنگ پرستش آناهیتا در مناطق آسیای کوچک بود. اینکه واقعاً انگیزهٔ اردشیر از اینکار چه بوده، برای ما آنچنان آشکار نیست. «پیر برایان» (Pierre Briant) بر این باور است که این پرستشگاهها بعنوان کانونی برای ایرانیهای مهاجر به مناطق جدید امپراتوری عمل میکردند. در مقابل هستند کسانی که اینکار را در جهت گسترش آگاهانهٔ فرهنگ آناهیتا بمنظور پیوند بیشتر مردم غیرایرانی به فرمانرواییِ ایرانی میدانند.
بعدها ما شاهد گسترش پرشتابتر آیینهای مربوط به آناهیتا در دورههای هلنیستی و رومی در آسیای کوچک هستیم، جایی که او به روشهای گوناگون به آرتمیس و همچنین با آفرودیت، آتنا، ایشتار و احتمالاً حتی با بقایای نانایا/شاوشا (ایزدبانوی عشق سومر، اکد و بابل) نزدیکتر شد و با آنها درآمیخت. به نظر میرسد که انگارهٔ آناهیتا برای این درآمیختگی با دیگر خدایان زن به اندازه کافی انعطافپذیر بوده است و این امر در سرزمینهای مختلف راههای ویژه به خود را پیموده و در طول زمان تغییر شکل یافته بود. بنا بر شواهد (نه کاملاً موثق) معبدهای آناهیتا در پاسارگاد، اکباتانا (مدیا)، شمال بین النهرین و ایلام نیز وجود داشتند.
پس از دوران هخامنشیان و با گسترش فرهنگ هلنیستی در مناطق ایرانی، آمیخته نمودن آگاهانهٔ خدایان ایرانی و یونانی در دستور کار پادشاهان دیادخوی (ژنرالهای جانشین اسکندر) قرار گرفت و در دوران پارتیان (اشکانیان) – که در آغاز بعنوان موالی پادشاهی یونانی عمل میکردند – نقش آناهیتا در دین ایرانی برجستهتر گردید و تا به دوران ساسانیان ادامه یافت. بنا بر روایات موجود؛ پدربزرگ اردشیر پاپکان، بنیانگزار پادشاهی ساسانی، موبد اعظم نیایشگاه ناهید در استخر بوده است. از دیگر روایات در اینزمینه مربوط به پدر مانی، پیامبر ایرانی است، که در آن آمده پدر او «پاتیگ»، از نجبای اشکانی و از اهالی همدان بود که به میانرودان مهاجرت و تا زمانی که به فرقهٔ “خودشویان” بپیوندد در شهر تیسفون در یک معبد منتسب به آناهیتا خدمت میکرده است. در «الفهرستِ» ابنندیم در اینباره آمده است:
«روزی بهنگامی که او در بتخانه (احتمالاً معبد آناهیتا) بود صدایی شنید، که به او میگفت: “فاتیق (پاتیگ) گوشت نخور، شراب ننوش، و از تقارب جنسی دوری کن”. وقتی او این ندا را سه روز پشت سر هم شنید، به فرقهای در نواحی دستمیسان (دشت میشان)، که به مغتلسه (غسلکنندگان، خودشوران) معروف بودند پیوست».
حضور آناهیتا در سنگنگارههای ساسانی، شاهدی برای حضور پرتوان این ایزدبانو در صحنهٔ باور دینی و فرهنگی ایرانیان است. امری که بعدها با استناد بر «یکتاپرستیِ» دروغین دین زرتشتی، دیگر جایی برای بقا نیافت و بعدتر با پیدایش دین اسلام و شعار آن مبتنی بر مبارزه با «بتپرستی» بکلی از فرهنگ تاریخ ایرانی پاک شد.
احتمالاً این «ایزدبانوی پاکیِ گوهر انسانها»، به سرنوشت غمانگیزی که ما از «بودای بامیان» میشناسیم، گرفتار آمد. اینگونه است که ما از آناهیتا، تنها ستونهای معابدش را میشناسیم.
زیرنویسها:
۱- نگاه کنید به «و انسان خدا را همسان خود آفرید» و «کیستی ما و چیستی دینهای ایرانی» از انتشارات فروغ در کلن آلمان.
۲- به احتمال زیاد گفتهٔ آورده شده از هردوت در این نوشته، به همین لوحههای اداری داریوش از تخت جمشید استناد دارد و او مردمی را که در محدودهٔ پادشاهی ایران خدایان موجود در آنزمان را ، که همگی ضرورتاً خدایان ایرانی نبودند، میپرستیدند با نام کلی “ایرانیان” آورده است.
۳- در اینجا نام ایرانی «چشمهٔ زمزم» بمعنی چشمهٔ سخنگو جلب توجه میکند.
۲۰۲۴/۰۳/۱۵