عرفان ثابتی
هلنا روزنبلات در کتاب درخشان «تاریخ گمشدۀ لیبرالیسم» (انتشارات دانشگاه پرینستون) توضیح میدهد که چگونه قرنها در اروپا واژۀ «لیبرال» بازتاب تبعیض علیه زنان بود.
حتی پس از رنسانس نیز «لیبرال» صفتی منفی برای زنان به شمار میرفت و به معنای هرزه، هوسران و بیبندوبار بود. اما همین واژه صفتی مثبت برای مردان تلقی میشد و به معنای آزاداندیش، مستقل، تحصیلکرده، فرهیخته، سخنور، سخاوتمند و رهبرمآب بود.
چرا «لیبرال بودن» برای مردان «فضیلت» بود اما برای زنان «رذیلت» به شمار میرفت؟ چون به علت تعصب و تبعیض، تحصیلات عالی و فراگیریِ «لیبرال آرتس» عمدتاً در انحصار مردان بود و بنا به تجویز رسالههای تعلیم و تربیت، زنان باید «عفت، سکوت و اطاعت» میآموختند نه منطق و ادبیات و تاریخ!
برای مثال، فرانسوا فِنولون در رسالۀ «در باب تعلیم و تربیت دختران» (1678) ــ که تا قرن نوزدهم بارها به فرانسوی و آلمانی و انگلیسی چاپ شد و یکی از تأثیرگذارترین رسالههای تعلیم و تربیت در اروپا بود ــ نوشت که «افکار دختران را باید تا حد امکان محدود نگه داشت» تا «بر رتق و فتق امور خانه، جلب رضایت شوهر و بچهداری» تمرکز کنند! به نظر او، زنان اصلاً نباید علوم انسانی بخوانند چون «ممکن است خیلی مغرور شوند»!
حتی در «عصر روشنگری» هم اندیشمندی مثل آدام اسمیت، در قرن هجدهم، عقیده داشت که نباید به دختران چیزی بیش از آنچه به دردشان میخورد، آموخت. به نظر او، آموزش دختران باید صرفاً محدود به موضوعاتی باشد که آنها را برای وظایف سنتیِ خانهداری آماده میکند!
در آن دوران بازار نظریههای شبهعلمیِ مردسالار هم پررونق بود، نظریههایی که تحصیل و کار فکریِ مستمر را برای سلامت زنان مضر میدانستند!
بنابراین، تبعیض و تعصب جنسیتی سبب شده بود که کاربرد واژۀ «لیبرال» برای مردان بار معناییِ مثبت و برای زنان بار معناییِ منفی داشته باشد. اگر زنی تحصیلات عالی داشت و سخنوری ماهر بود او را «هرزه و هوسران و بیبندوبار» (لیبرال) میخواندند تا با توهین و تحقیرِ او به دیگر زنان بفهمانند که نباید پایشان را از گلیمِ خود درازتر کنند و به دنبال تحصیلاتی در خور «مردان نجیبزادۀ فرهیختۀ آزاداندیش و سخنور» (لیبرال) باشند.
به عبارت دیگر، تحصیلات عالی و آزاداندیشی و سخنوری از جمله ویژگیهای انحصاریِ مردان بود و در «شأن» زنان نبود! اگر زنی آداب و رسوم و قواعد مردسالار را نادیده میگرفت و در پی کسب «فضائل مردانه» برمیآمد با توسل به دشنامی جنسیتزده («لیبرال») میکوشیدند تا او را از سپهر عمومی (عرصۀ تاخت و تاز مردان) بیرون برانند و در آشپزخانه و اتاقخواب و کلیسا (جایگاه سنتیِ زنان در فرهنگ مردسالار) محصور کنند.
آنانی که ناخواسته به فرهنگ مردسالار چنان خو گرفتهاند که جنسیتزدگیِ آشکار در تمایز میان «سلیط: مرد فصیح / سلیطه: زنِ هرزهچانه و زباندراز» را نمیبینند و در نتیجه «سلیطگی» (در واقع، «فصاحت» و «بیانِ رسا») را در «شأن» زنان نمیدانند بیشباهت به همان کسانی نیستند که چند قرن قبل «لیبرال بودن» را ویژگیِ انحصاری مردان میشمردند و آن را در «شأن» زنان نمیدانستند.
به لطف پایداری زنان و مردانی در قرون گذشته، امروز «لیبرال» خواندنِ زنان مدح ایشان است نه ذمِّ آنان (بگذریم از اسلامگرایان و چپگرایان افراطی و راستگرایانِ افراطیای که «لیبرال» را به طور کلی بهعنوان نوعی دشنام سیاسی به کار میبرند). شاید به لطف مقاومت مدنیِ بعضی از زنان و مردان، روزی (در آیندۀ دور) واژۀ «سلیطه» هم مثل «سلیط» به معنای اصلیِ خود یعنی «فصاحت» به کار رود و دیگر سلاحی در دست مردسالاران و «فقهگَزیدگان» نباشد.
منبع: ایران امروز