جواد مجابی
تکه شکلاتی را به دهان می بری ، زبان طعم اصلی کاکائو راحس می کند همراهش لطافت شیر و خامه وشکر افزوده بدان را درمی یابد ، طعم های میوه ای معطر درونش را مزه می کند ودرنهایت ترکیبی نامنتظر از چشائی رضایت بخش و کشف لذت نوآمده را در گیرنده های حساس زبان حس می کند ، این هست وبسی بیشترازاین ها می تواند باشد مثلا یادآوری شیرین خاطره ها و فراتررفتن از عادی شده ها . خواندن وشنیدن شعرگاهی چنین است وذهن می باید گیرائی نهائی عواطف انگیزاننده را در خیال واندیشه و فضای فراغت پرورده وخودرا برای هردریافت غافگیر کنندۀ آماده کرده باشد .
* در زندگی دوستان بسیاری را آزمودم . به زندگی دشمنان بسیاری را آزمودم .مأیوس کننده تر از این دو وضعیت ، حال وروزم خودم بود وقتی که ، واقعا خویش را آزمودم چنان که بودم ومی دانستم.
* هنوز نیازمند دوستی های مرده، آشنائی های کپک زده، خویشاوندی های پاره پوره ای که تورا تأئید کنند که زنده ای چون شهروندی محترم درآمار شهری ونپوسیده ای آن چنان که آنان پوسیده اند.
* وقتی سراسر زندگی ات را اشتباه دمادم می خوانی، می خواهی تقصیر آن را به گردن کی بیاندازی؟
* با انکاردیگران می خواهدموجودیت خودرابقبولاند ، اما به کی ؟ به انکارشده های محوگشته از خاطر؟
* صبح ، بایدازکدام دنده بلند می شدی تادنیا را آن طورکه هست می دیدی ، نه آن طور که امروزش تصور وتصویر کردی، مغشوش و تیره چون خواب دیشبت ؟
* درخواب او را دیدم زیباتر از خودش بود ، دانا تر از شوهرش ، حیله گرتر از من . در عالم رؤیا هم می توانست هرکه را بفریبد چنان که دربیداری خویش را .
* طرحی بر کاغذ کشیدم ، که نه من مفهومش رامی دانستم نه کاغذ وقلم مقصودش را درمی یافت.
* همه عمر دراین توهم بود تا احمق ترازخود کسی را پیدا کند که بتواند تقصیر اشتباهاتش را به گردن او بیاندازد .
* همیشه دچاراین توهم بود که شریر ترازخود کسی را درتاریخ پیدا کند که خودرا درقیاس با او تبرئه کند .
* غالبا دراین وهم بود که خودرا خوب می شناسد ، اواخرعمرفهمید دیگران اورا بهترازخودش می شناخته اند .
* زمانی دراین توهم بود که زن وفرزندانش را دوست دارد ، این خیال خام را باخود به گوربرد وفردای روزخاکسپاری- به نحوی که ما هم نمی دانیم – فهمید زن وفرزندانش هم واقعا اورا دوست نداشته اند.
* گاهی این تصوررا داشت از آن آدم های نادر است که ازخود توهم زدائی کرده ، یقین بدین توهم زدائی مهم ترین مایۀ توهم او بود .