تبلیغات مردانه، حذف زنان

Three Billboards Outside Ebbing Missouri
 

اگر در شهر قدم بزنیم و تابلوها و بیلبردهای تبلیغاتی چندماه اخیر پایتخت و این سرزمین را تماشا کنیم چه می‌بینیم؟
مردانی در حال بلعیدن و لیسیدن با دهان‌های باز…
مردانی با لباس آشپزی در سن‌های مختلف در کنار هم در آشپزخانه
مردانی دست‌به‌دست‌هم در حال تبلیغ کنسرتی با آهنگ‌های عاشقانه
مردانی در حال سفر کردن
مردانی در حال ورزش
مردانی در حال خرید
مردانی در حال عمل زیبایی
مردانی در حال لبخند زدن
مردانی در حال شامپو زدن

اما بلیبرد را می‌توان به‌نفع جامعه تصرف کرد؟
بیلبردی که از اساس یک بستر اجاره‌ای برای تبلیغ یک کالای مصرفی یا خدماتی است، چطور می‌تواند در خدمت زندگی و جامعه قرار بگیرد؟
در فیلم ستوده‌شده‌ی «سه‌بیلبرد خارج از ابینگ، میزوری» خانوم میلدرد هیز که از سیستم قضا و عملکرد پلیس در پیگیری پرونده‌ی تجاوز و قتل دخترش خسته شده و راه به‌جایی نبرده است، با اجاره‌ی سه بیلبرد و نوشتن یک کپی‌رایت سریالی کوبنده و سرکش، پیامی را به شهر و شاید به‌توان گفت به جهان مخابره می‌کند که من حذف‌ناشدنی‌ام و نمی‌توانید من و پرونده‌ی دختر من را نادیده بگیرید.
خط کشیدن زیر اهمیت نقش فرد در جامعه، ایستادن و ایستادگی فرد وقتی توقع می‌رود بیفتد یا بمیرد یا خودش را بکشد، و در نهایت زنده‌ماندن فرد و زندگی‌کردنش وقتی دیگران فکر می‌کنند او دست از زندگی برداشته است، چکیده‌ی عمل خانم میلدرد هیز در این فیلم است.
اگر خانم هیز و بازتعریف او را از مفهوم مبارزه و به در اختیار آوردن تابلوهای بزرگ تبلیغاتی برای مخابره‌ی خبری که کارکرد خبری یا مصرفی ندارد، گوشه‌ی ذهن نگه داریم و به بیلبردهای تهران و شهرهای دیگر نگاه کنیم چه می‌بینیم؟
حذف کامل تصویر زن این‌بار با جایگزینی تصویر مرد به جای زن، آن‌هم وقتی مردان و زنان در حال تلاش برای برابری عرفی و قانونی و اجتماعی در کنار هم هستند، آیا گامی به پس و عقب‌راندن جامعه به دیروز است یا پیشگامانه در خدمت جامعه است؟
آیا هیچ کپی‌رایت یا گرافیکی وجود ندارد که بیلبردها را به جامعه بازگرداند؟
یا دست‌کم در خدمت طبیعی‌جلوه‌دادن حذف زنان نباشد؟
با حذف زن از سینما، نقاشی، موسیقی، بیلبرد و حتا نیمکت ورزشگاه‌ها، آیا توازن اجتماعی برقرار خواهد ماند؟
ناظر بیرونی، فرضا موجودی که از فضا و مریخ آمده، وقتی در شهر بچرخد و تابلوهای تبلیغاتی را تماشا کند، در گزارش خود به مریخ خواهد نوشت:
تهران؛ کلوپ بزرگ مردها بدون زن‌ها

اگر امروز خانوم میلدرد هیز صاحب صنعت و اقتصاد، یا مالک و شاغل در یک آژانس تبلیغاتی در تهران و شهرهای دیگر این سرزمین بود، چه چیزی روی بیلبردهایش می‌نوشت؟

پوریا عالمی