تجربه‌های ارس امیری از بند زنان زندان

“در زندان همه برهنه‌اند”

گفت‌وگوی کلکتیو۹۸ با ارس امیری در گرامی‌داشت ۸ مارس روز جهانی (مبارزه) زنان

برای گرامیداشت روز جهانی زنان، ۸ مارس، تصمیم گرفتیم با ارس امیری، زندانی سیاسی سابق، گفت‌وگویی داشته باشیم و یادی از زندانیان سیاسی زن کنیم، هم از سرکوب و ستم مضاعفی جنسیتی که بر آنان رفته و می‌رود صحبت کنیم، هم از مقاومت و سوژگی‌شان در زندان.

ارس امیری، فعال هنری، در ۲۳ اسفند ۲۳۹۶ در تهران دستگیر شد. او برای ملاقات مادربزرگ بیمارش که در کما فرورفته بود، از بریتانیا به ایران سفر کرده بود. بنا به نامه‌ای که ارس امیری خطاب به ابراهیم رئیسی از زندان اوین نوشت، او ابتدا در هتل استقلال و سپس درخانه‌ی امن وزارت اطلاعات بازجویی شده و “به مدت ۶۹ به طور پیاپی در بند ۲۰۹ زندان اوین” بدون طی کردن هیچ فرایند قانونی و برمبنای اتهام واهی “اقدام علیه امنیت ملی از طریق عضویت در گروه غیر قانونی” (به دلیل کار در شورای فرهنگی بریتانیا) در بازداشت بوده است. در شهریور ۱۳۹۷، پس از اینکه امیری درخواست بی‌شرمانۀ بازجویان و مأموران وزارت اطلاعات مبنی بر همکاری را رد کرد، عنوان اتهامی او با تغییر به “اداره و تشکیل گروه و شبکه براندازی نظام” تشدید و بعد از گذراندن بیش از یک سال در زندان توسط قاضی صلواتی به ۱۰ سال زندان و ۱۲ سال ممنوع‌الخروجی محکوم شد. او درنهایت پس از تحمل سه سال در تیر ۱۴۰۰ با قید وثیقه جهت بررسی پرونده‌اش در دیوان عالی کشور آزاد شد و در ۲۴ مرداد توسط دیوان عالی از کلیه‌ی اتهامات تبرئه شد.

یک. آیا زنان زندانی و بالاخص فعالان سیاسی ۸ مارس را در زندان به عنوان یک کنش سیاسی جشن می‌گیرند؟ کمی از تجربه‌های تان از این روز در زندان اوین یا همبستگی‌های خواهرانه در زندان بگویید.

بله، ۸ مارس در کنار مراسمی نظیر شب یلدا، نوروز، چهار شنبه سوری، از جمله جشن‌های بند زنان اوین است. تا جایی که اطلاع دارم، از سال‌ها پیش برای روز جهانی زن برنامه‌ای تدارک داده می‌شد. مرور روند اتفاقات و تاریخ مبارزه‌ی زنان، خواندن متن یا شعرهایی نوشته شده توسط زنان یا مرتبط با مسائل زنان، بزرگداشت و یاد زنان “شاخص” در ایران و جهان، و گاهی هنرهای دستی که به عنوان یادگار این روز بین همه پخش می‌شد، و کنار هم جمع شدن بیشتر زندانیان بند در این روز به میانجی هویتی زنانه، فارغ از اختلافات نظری و سیاسی، آگاهی به این هویت و اتحاد را بین ما تقویت و مسئله جنسیت را به شکل سیاسی برجسته می‌کرد. نقش زندانیان سیاسی قدیمی، فعالان حقوق زنان و فعالان دانشجویی یا همان جوان‌ترهای بند در پرشور بودن این جشن اساسی بود. مایلم یادی کنم از آخرین ۸ مارسی که من در بند بودم: آن روز مراسم با بازگو کردن تاریخ مبارزان زنان با دقت تاریخی بی‌مانند توسط مریم اکبری منفرد، قدیمی‌ترین زندانی بند زنان، چند روز پیش از تبعید ناگهانی‌اش به سمنان، شروع شد (علاقه و شناخت مریم از تاریخ همیشه برای من و بسیاری الهام بخش بود)، و بعد ما به نوبت متن و شعر خواندیم، از جمله ادای دینی به زنان مبارز ایرانی نظیر مرضیه احمدی اسکویی.

دو. سرکوب به شکل ناموزونی بر بدن‌ها اعمال نمی‌شود و از پیش با صور مختلف ستم و سلطه، اعم از ملیت و جنسیت و طبقه، متعین شده. برمبنای تجربه‌های زیسته خودتان یا دیده‌ها و شنیده‌ها در زندان، در مورد این حکم چه فکر می‌کنید؟

کاملا با این نگاه موافقم. در مورد این تجربه‌ی به خصوص، شاید یکی از مسائلی که در زندان برای من جالب بود، درک نوعی برابری حسی است که سبب همدلی و شکل‌گیری هویت جمعی می‌شود؛ به این‌معنا که همه‌ی ما از حق آزادی منع شده و توسط یک سیستم مردسالارانه و تمامیت‌خواه واحد سرکوب شده‌ایم. این درک در لحظات حساس در هر جامعه‌ای، از جمله در زندان، پتانسیل سیاسی مهمی را ممکن می‌کند و آگاهی به این هویت جمعی و درد مشترک در عین به رسمیت شناختن و حساسیت به انواع تبعیض و تلاش برای مبارزه با آنها مهم و تعیین کننده است. این هم ما را از توهم برابری مصون نگه می‌دارد و هم اتحادی متکثر و سالم را زمینه‌سازی می‌کند.

علاوه بر تجربه‌ی شخصی خودم، از خاطرات دوستانی که تجربه‌ی زندان‌های دیگر را داشته‌اند و یا اطلاعاتی که راجع به زندان مردها داشتیم، مطلعم که اختلاف طبقاتی به شدت در جامعه‌ی زندان به اشکال مختلف ادامه دارد. در بند ما، هر چند کلیه‌ی وظایف، از جمله نظافت عمومی و کارهای کارگری، شامل حال همه میشد – به غیر کسانی که به دلیل فیزیکی امکان آن را نداشتند – اما متاسفانه صور مختلفی که به آن اشاره کردید به شکل‌های دیگری ادامه داشت. نحوه و شدت سرکوب حاکمیت در مورد زندانیان مجاهد، به عنوان مثال، بسیار متفاوت با زندانیان وابسته به جریان‌هایی نظیر اصلاح‌طلبان بود و یا سرکوب زندانیان بهایی و احزاب کرد. اما در این میان، موارد پیچیده‌تر – یا به بیانی کمتر تجربه شده‌ای – نیز وجود داشت، به عنوان مثال زندانیان محیط زیست که با ۲ سال انفرادی در بند‌ ۲ الف (بند امنیتی سپاه پاسداران) مورد خشونت شدیدی قرار گرفتند، و یا احکام سنگین صادرشده برای دراویش گنابادی و سرکوب شدید و تبعید تعدادی از آنها.

شاهد دیگری برگفته‌ی شما فشار مضاعفی است که به طورکلی به بند زنان آورده می‌شد. به عنوان مثال مدت زمانی که برای استفاده از تلفن در اختیار ما قرار داده می‌شد، با اختلاف زیاد از بند مردان اوین کمتر بود. مطالبات و درخواست‌های ما با حساسیت بسیار بیشتری بررسی می‌شد و مداخله‌ی مستقیم ماموران امنیتی و مسولان زندان از جمله در موارد نظیر عکس‌العمل به فعالیت‌های سیاسی، پوشش زندانیان در سالن ملاقات، امکان ملاقات با همسر زندانی، امکان ملاقات با فرزندان، ارسال/دریافت نامه، دسترسی به کتاب و غیره تنها نمونه‌هایی هستند برای نشان دادن اینکه جنسیت در میزان و نحوه‌ی سرکوب تا چه اندازه تعیین کننده بود‌.

سه. اینطور که می‌گویند، زندان مدرسه ست؛ یک فرایند که از خلال آن سوبژکتیویتۀ افراد دچار دستخوش‌های سیاسی مهمی‌می‌شود. این فرایند شامل کنش‌های مقاومتی و جمعی در زندان و شکلی از اجتماعی‌شدن همراه با هم‌بند‌هاست. آیا مشخصاً در رابطه با جنسیت در بند زنان اوین همچین تجربه‌ای داشته اید؟ تجربه‌های‌تان از زندان به مثابه مدرسه چیست؟ چه اشکالی از مقاومت در زندان در ذهن‌تان حک شده؟

افزایش حساسیت‌ام به سیاست و مسئله‌ی تبعیض جنسی و اهمیت‌شان در زندگی‌ام، بعد از زندان برایم خیلی روشن است. همان طور که اشاره کردید، زندان چه در ایران و چه در کشورهای دیگر به چنین تحولی معروف است و این بعد بسیار گرانبهایی از تجربه‌ی آن است. اینکه برای هر کس چه عمق و گستره‌ای دارد متفاوت است، اما حتی گذراندن زمان به نسبت کوتاه مدت در زندان نیز تاثیر طولانی مدت و تعیین کننده‌ای بر فرد دارد. تعیین‌کننده به این معنا که رابطه‌ی فرد با خودش تغییر می‌کند، چرا که افق مرزهای خود را در رابطه‌ی متفاوتی با اصول و ارزش‌های شخصی و اجتماعی، مفهوم آزادی، اقتدار و سلطه، و منافع جمعی درک کرده است. او خود را در این تجربه به شکل دیگری می‌شناسد. از یکی از زندانی‌های قدیمی شنیدم که می‌گفت: در زندان همه برهنه‌اند، کسی نمی‌‌تواند طولانی در شرایط فشار تظاهر کند، و انعکاسی از خودش را در این شرایط تجربه می‌کند که با آنچه از خود می‌پنداشت الزاما یکی نیست. این تحول هر چند عمیقا فردی است اما همان طور که اشاره کردید ریشه در امر اجتماعی و تجربه‌ی جمعی دارد و همچنین تاثیری جمعی دارد.

در محیط کوچک‌تر درک تاثیر ما بر یکدیگر بسیار ملموس‌تر است. بنابراین تجربه‌ی رنج، سرکوب، ظلم و تبعیض دیگری در تجربه‌ی شخصی نفوذ می‌کند و جزیی از آن می‌شود. به قول ایتالو کالوینو، پس از شنیدن قصه‌ی آدم‌ها دور آتش کلماتی نظیر خواهر، گرگ، سفر، آتش، دیگر همان مفهوم قبلی را ندارند، آنها به مفهوم دیگری متحول می‌شوند که شامل درک دیگری از این کلمات است. این جمعی‌بودن تحول معنی مقاومت همان قدر متکثر است که جمع زندان. من مقاومت سازش‌ناپذیر را از «مریم اکبری» و «آتنا دائمی»، استقامت و وارستگی را از «زهرا زهتاب‌چی»، مهربانی و ایمان را از «فاطمه مثنی»، «منیره عربشاهی» و «شکوفه یداللهی»، شجاعت و درک طبقاتی را از «پریسا رفیعی»، «لیلا حسین‌زاده» و «سپیده قلیان»، شور زندگی و عشق به طبیعت را از «سپیده کاشانی»، «نیلوفر بیانی»، پشتکار و خلوص را از «مریم حاج حسینی»، و خنده و بخشندگی را از «نرگس محمدی»، «نگین قدمیان»، «یاسمن آریانی»، و «سپیده مرادی» یاد گرفتم. به عنوان مثال می‌گویم و اگر نه ما اشکال بسیار متنوع‌تری از مقاومت زنانه را در این سه سال تجربه کردیم.

بنا بر ماهیت لحظه، مقاومت شکل و محتوای متفاوتی به خود می‌گیرد، این مسئله به عنوان مثال در قیام انقلابی زن، زندگی، آزادی نیز متجلی شد؛ مراسم عزاداری، شعار در پشت بام، امتناع از حجاب اجباری، آتش زدن، آواز خواندن، اعتصاب. در زندان هم به همین منوال، خواندن سرود دسته‌جمعی با دست‌های درهم گره خورده، حلقه‌ی شکست‌ناپذیر زنان زندانی، تحصن، بیانیه، پختن غذای جمعی، رقصیدن، جمع‌خوانی، ورزش، کلاس‌های زبان، دعا، جلسات گفت‌وگو و پخش فیلم، شعار دادن در اعتراض به تبعید هم‌بندی‌هایمان.

در آخر می‌خواهم اضافه کنم که تجربه‌ی این زندگی نفس به نفس (به قول زندانی‌ها) با زنانی که هر کدام رنج، غرور و زیبایی خودشان را حمل می‌کنند طبعا توجه مرا به شکل گسترده‌تر، تاریخی و سیستماتیکی از سرکوب جلب کرد که در آن مسئله‌ی جنسیت نقشی کلیدی و انکارناپذیر دارد.

چهار. شما پایان‌نامۀ فوق لیسانس خود در دانشگاه کینگستون را از زندان نوشتید. کمی شرح می‌دهید که چنین چیزی اصلاً چطور ممکن است؟

همان طور که گفتم، مقاومت بسته به ضرورت‌های یک لحظه‌ی به خصوص، شرایط و ویژگی‌های فردی، شکل‌های متفاوتی می‌گیرد؛ برای کسی با لبخند بیدار شدن و حفظ نظم روزمره بعد از گذراندن ۱۰ سال در زندان، برای دیگری در خلق هنری، برای کسی با حفظ باورها و اصول، و برای من ادامه‌ی درس خواندن‌ام. شاید چون فرصت تحصیل به سختی برایم فراهم شده بود، نمی‌‌خواستم اجازه بدهم آن را از من بگیرند، شاید چون به واسطه‌ی آن جهانی را زندگی می‌کردم که خیلی وسیع تر از زندان بود و شاید چون معنایی را با آن خلق می‌کردم که رابطه‌ام با تمامیت خودم را حفظ می‌کرد. اما این دوره بدون حمایت بقیه، به خصوص قدیمی‌های بند که با تشویق و حمایتشان شرایط را برایم فراهم می‌کردند، معشوق‌ام که کتاب‌ها را برایم فرستاد و متن را خلاصه و ویرایش کرد، و حمایت اساتید دانشگاهم ممکن نبود‌. من توانستم مجوز ۳ کتاب و ۳ مقاله به زبان انگلیسی را بگیرم (پایان‌نامه به زبان انگلیسی بود) و همین طور کتابخانه‌ی بند که نتیجه‌ی تلاش برای جمع آوری کتاب توسط زندانی‌ها و خانواده‌هایشان در طی سال‌ها بود، منابع من بودند. پیدا کردن ساعاتی در روز که هیاهو کمتر باشد، و عادت کردن به خواندن و نوشتن در سروصدا، قطعا بدون کمک دیگران و رعایت آنها ممکن نبود. به عنوان مثال در پاک‌نویس کردن متن سه نفر از دوستان هم بندی‌ام مرا یاری کردند و یا اگر زندانی‌های تازه وارد با من شروع به صحبت می‌کردند یا اتاق خیلی شلوغ می‌شد، قدیمی‌ها آنها را با شوخی و ترفندهای مختلف دور می‌کردند! به غیر از من خیلی‌ها از جمله کسری نوری، و بعدها یاسمن آریانی و سپیده قلیان در زندان ادامه‌ی تحصیل دادند. و خودتان بهتر می‌دانید که زندان سیاسی چنین سنتی را از خیلی سال‌های قبل دارد، و شاید ناخوداگاه خاطره‌ی خواندن و شنیدن روایت‌هایی از این رسم قدیمی زندانیان سیاسی ایده‌ی شروع نوشتن پایان نامه را به من داد‌.

پنج. بسیاری از رفقا و همبندی‌های‌تان همچنان در زندان‌اند. برای حرف آخر، پیغامی برای آنان یا دیگر زندانیان دارید، بالاخص که ۸ مارس نزدیک است؟

استمرار مطالبه‌ی آزادی زندانیان سیاسی از جمله نشانه‌های آگاهی سیاسی مردم ایران و احترام، وفادراری مباهات آنها نسبت به زندانیان سیاسی‌شان است. این پیوستگی مبارزه در ایران و از پا ننشستن و تن ندادن به ظلم که انقلاب مشروطه را به زن، زندگی، آزادی وصل می‌کند، کم‌نظیر و امید بخش است. زمان تاریخی آن رسیده است که مطالبه برای عدم تبعیض، با اولین تجلی آن، یعنی برابری میان زن و مرد، شروع و تا گسترده ترین ضرورت‌های آن یعنی حق آزادی و زندگی امتداد یابد. دوستان من در زندان خود بهتر می‌دانند که این مبارزه را پیشگامی کرده‌اند و بهای جمعی که ما پرداخته‌ایم، از نسل‌ها پیش تا الان، به نتیجه خواهد رسید.

صبر برای کسانی که در سختی هستند به گونه‌ی دیگر است، همان طور که برای عشاق.

کلکتیو۹۸
۸ مارس ۲۰۲۳
۱۷ اسفند ۱۴۰۱