تظاهرات پاریس

عطا گیلانی

 

چهل و چهار سال پیش در چنین روزی، ملتی به خشم آمد و در جنون آن خشم کاری کرد که می‌بایست می‌کرد. کاری که قانونی بود، کاری که در فطرتش نهفته بود، کاری که از زمان آدم، تا امروز مرسوم بود. ملت به پادشاهی، به حاکمی گفت: «خیلی زحمت کشیدید، دستتان درد نکند، دیگر به خدمتتان نیازی نیست، خوش آمدید!» پادشاه نجیب، آدم نسبتاً متمدن، کلاهش را برداشت، پالتویش را در بر کرد، و نسبتا متمدنانه از در اداره خارج شد.

این البته می‌توانست متمدنانه‌تر، بی دعوا و مرافعه و بی‌خون و خون‌ریزی باشد. اما افسوس! اگر اختلاف نظری بود، با گفت و شنود و صندوق رای و یا حد اکثر با چند تایی اعتصاب و تظاهرات می‌شد که حل بشود؛ اما نشد. عقل و همت آن شاه و سردارانش از یک طرف، فهم و آینده‌نگری ما ملت، از طرف دیگر، از این بیشتر نبود. چه می‌شود کرد، همه چیز نسبی است. در هر حال، هر اداره‌ای حق دارد، کارمندی را که بد کار می‌کند، و رئیسی را که بد اخلاق است، اخراج کند و کس دیگری را به جایش استخدام کند.

تا این جای کار عیبی ندارد. عیب آن است که تو کارمند تحصیل کرده و با تجربه‌ای را از خود برانی و آبدارچی را به جایش بنشانی! عیب آن است که داروغه را، هر قدر بد، از شهر بیرون کنی و کلید شهر را در اختیار راهزنان بگذاری!

راهزنان آمدند. رهزنان نه با نقاب و دشنه و کمند، که با عمامه و عبا و مهر و تسبیح آمدند. این حرامیان که قرن‌ها در تاریک‌خانه فیضیه‌ها کمین کرده بودند، چون کفتاران و لاشه‌خوران به جان و مال و هستی مردم چنگ انداختند و بدتر از مغول و تاتار سوختند و بردند و غارت کردند.

این روز ناخجسته، این روز گجسته، بیست و دو بهمن بود؛ بیست و دو بهمن هزار و سیصد و پنجاه و هفت. و من، من نادان، من کج سلیقه، من کوته‌فکر، در آن روز نکبت، پیروزی نعلین بر پوتین را جشن گرفته بودم.

امروز چهل و چهار سال از آن خطای تاریخ و تاریخی گذشت. اما تاریخ رود خروشانی است که با چنین گندابه‌هایی آلوده نمی‌شود. آن چه که لکه‌دار شد و آلوده شد و از بین رفت، زندگی ما، زندگی من و زندگی سه نسل بعد از ما بود.

اکنون زمان آن رسیده است که این روز گجسته را خجسته کنیم. روز بیست و دو بهمن را نه روز عزا، که روز جشن بنامیم: روز عمامه پرانی!

هشدار! هنوز هستند افرادی که به هر علت عمامه بر سر می‌کنند، من نمی‌خواهم به این گونه افراد اهانتی بکنم و نبایست که حقوق انسانی برخی از مردم به خاطر لباسی که در بر می‌کنند، پایمال شود.

هشدار! جنبش زن، زندگی و آزادی جنبش زندگی‌بخش است و جنبش تکریم انسان!

هشدار! انسان‌ها در هر دین، آئین، جهان‌بینی، ملیت، زبان و صد البته لباس محترمند.

ما در روز جشن ملی بیست و دو بهمن که روز عمامه‌پرانی نام خواهد گرفت، عمامه‌هایی را به طور سمبلیک در جایی می‌گذاریم و در بازی‌های فردی و جمعی، آن‌ها را می‌پرانیم. این بازی را می‌توان به تقلید از والیبال و یا بسکتبال طراحی و اجرا کرد، تا احیانا به فرد بی‌گناهی اهانتی نشود.

من به دعوت آقای عالی‌پیام که از همه هنرمندان دعوت کرده است تا دهه فجر را برای غاصبان سرزمین خود به دهه زجر تبدیل کنیم، لبیک می‌گویم.

بشارت: اطلاع یافتم، روز بیست و دوم بهمن امسال، برابر با یازدهم ماه فوریه، به همت پزشکان ایرانی ساکن آلمان و فرانسه و با همراهی و همکاری بسیاری از گروه‌های سیاسی و اجتماعی، احزاب و گروه‌ها، صرف نظر از آرمان‌های سیاسی‌شان، تظاهرات بزرگی در پاریس سازمان داده می‌شود. بگذارید که این تظاهرات را به عنوان بزرگترین تظاهرات عمامه‌پرانی جهان به ثبت برسانیم. بگذارید پیام خود را به تاریخ بدهیم. بگذارید، این روز، روز جهانی عمامه‌پرانی نام بگیرد!

من به سهم خود از همه ایرانیان و همه کسانی که دل در سرنوشت آن آب و خاک دارند، دعوت می‌کنم، در این تظاهرات شرکت کرده و بانگ نفرت خود را به گوش حکمرانان ایران برسانیم.

بنیادگذاران این اقدام ملی و بشردوستانه، از همه ارباب مطبوعات و رسانه‌ها دعوت می‌کنند، در پخش و گسترش این پیام هم‌کاری کنند.

خجسته باد روز بیست و دوم بهمن، روز ملی عمامه‌پرانی!

عمامه‌پران
ششم بهمن ۱۴۰۱