مراسم تشییع جنازه مهوش، خواننده مشهور ترانههای عامیانه، شاید تلنگری بود به روشنفکرانی که اینگونه خوانندگان را به پشیزی هم به حساب نمیآوردند. آنها با اینکه بهقول صدرالدین الهی و محمد عاصمی در تفریحات شبانه از شاهدان عینی هنر آنها بودند. روزها اما زبان در کام میگرفتند و همه روزهدار میشدند تا مبادا نامی از آنان برده شود. اما مردم عادی با مرگ خواننده محبوبشان برانگیخته میشدند. خیل عظیمی از مردمی که نمیشد نادیدهشان گرفت
دورهی مهوش و آفت و روحپرور و دیگران به سر آمده بود. حالا خوانندهای با صدای زنگ دار و گرفته پا به میدان گذاشته بود که در عمق چشمان ریز و نمکینش غمی عمیق نهفته بود. خوانندهای که رفتارهایش نیز با دیگران متفاوت بود. در محافلگاه او را با لباس ارمک هم دیده بودند.
او با همان صدای گرفته میخواند: هر جا برم یادت همیشه/ هرگز ازم جدا نمیشه/
لعبت والا شاعر نامدار ما در گفتوگویی، نامی هم از سوسن آورد. او خود را سرزنش میکرد که چرا ما آن زمان این گونه خوانندگان را به حساب نمیآوردیم. لعبت میگفت در این سالهای غربت نمیدانید وقتی یاد ترانه «یک کارد سلاخ به دلم وای به دلم» میافتم چقدر برایم دلنشین است.
خواننده دقیق
میگویند سواد خواندن و نوشتن نداشته و شعرها را از حفظ میکرده و میخوانده است. هوشنگ ابتهاج (سایه) که تجربه زیادی در موسیقی دارد، میگوید او هرگز حتی یک نت را اشتباه نخوانده است.
وقتی صحبت تاریخ تولد و مرگ به میان میآید، شاید ما ایرانیان جزو کم حافظهترینها باشیم. سوسن که تازه ده سال از مرگش میگذرد، تنها کسی نیست که تاریخ تولدش در این کم حافظگیها گم شده است. در مورد قمرالملوک وزیری و بسیاری دیگر از هنرمندان نیز چنین است.
سال تولد او در جایی ۱۳۱۹، در جایی دیگری ۱۳۲۳ و محل تولدش قصر شیرین، کرمانشاه یا روستایی به نام طرازک نوشته شده است. نام واقعی او گل اندام یا آنگونه که خودش در مصاحبهای گفته مهناز بود. به هر حال زندگینامه دقیق او در دست نیست. اما همین هنرمندی که نه تاریخ دقیق تولد، نه محلزاده شدن و نه سرگذشتش روشن است، آنچنان تاثیری بر هوادارانش گذاشت که همچنان یادش و نامش زنده و گرامی است.
آنطور که در رسانههای مجازی آمده است، سوسن در آغاز با نام “ویکتور” در کابارهها و رستورانها به تقلید از قمر و دلکش و ملوک ضرابی میخوانده است. در یک چیز تردید نیست. از پائین برخاسته بود و به اوج شهرت رسیده بود. در این اوج اما هرگز خود را گم نکرد. سوسن همچنان سوسن باقی ماند.
مانند قمر دست و دلباز بود. کمک به احداث بیمارستانی در قصر شیرین زادگاهش، نشان از همان بزرگواریهای قمرگونه داشت. اعضای ارکسترش را نو نوار میکرد و طاقت دیدن فقر کسی را نداشت. خود اما در سالهای پایانی بازگشتی دوباره داشت به همان تنگدستی دوران کودکی. این بار در آمریکا، کشوری که اغلب ایرانیان ثروتمند در آن اقامت دارند.
حضور در سینما
سوسن پایش به سینما هم باز شد. فیلم «قیصر» که آن را نقطه عطفی در تاریخ سینمای ایران میدانند، در زندگی هنری سوسن نیز نقطه عطفی بود. میگویند تورج نگهبان و اسفندیار منفردزاده، دست در دست یکدیگر ترانه «ناش ناش نیناش ناش» را برایش ساختند. منفردزاده که با کشف صدای فرهاد، تیز هوشی خود را در یافتن صداهای ناب استثنائی به اثبات رسانده بود، آهنگ دیگری برای او ساخت که شبهای تهران نام گرفت ولی اجازه پخش و انتشار نیافت.
سالها بود که دیگر به شهرت رسیده بود. در سفر و حضر همه ترانههای سوسن را زمزمه میکردند. «تو در این سفر خدایا ز بلا نگه بدارش/ که دل امیدوارم به خیال او نشسته/ فقط آرزوم همینه که تو از سفر بیایی/ نکنه یه وقت بمیره دلم از غم جدایی/»
حالا دیگر این تنها کابارههای پائین شهر و بالای شهر نبودند که پذیرای او بودند. روشنفکران نیز توجهی ویژه به او پیدا کرده بودند. مجله روشنفکری فردوسی که عباس پهلوان آن را سردبیری میکرد، برای نخستین بار ظاهرا دست از سیاست برداشته و روی جلدش را با عکس سوسن تزئین کرده بود. سوسنی که خود از اهالی سیاست نبود، شاید میتوانست مورد استفادههای سیاسی قرار گیرد. فراموش نکنید که برانگیختن مردم میتواند راههای گوناگون داشته باشد. پهلوان که سوژه مناسب را یافته بود سناریوی فیلمی با نام فریاد را نوشت. در این فیلم سوسن نقش دخترکی را بازی میکرد که در آتشوزی خانهشان پدر و مادر و همه چیز خود را از دست داده بود. سوسن در کنار هنرپیشگان نامدار و با تجربهای چون اکبر مشگین.
منصور اوجی نیز مجموعه شعری با عنوان «این سوسن است که میخواند» منتشر کرد تا احتمالا رد پای تعهد را در شعرهایش بیشتر نشان دهد.
اسماعیل خوئی، شاعر نامدار میگوید: در شعر، چه گفتن مهم نیست، چگونه گفتن مهم است. ترانه سرایان نیز میدانستند که چگونه باید برای یک خوانندهی محبوب مردمی بسرایند:
نمیپرسی زمن پیش از توای غم/ چه کس در خلوت دل آشیان داشت؟ /
چه کس بود و چرا رفت و کجا رفت/ چه جایی بهتر از اینجا نشان داشت؟ /
تاریخ تولد سوسن چندان مشخص نیست. اما همه رسانهها تاریخ مرگ او را دقیق نگاشتهاند. سیزدهم اردیبهشت ماه سال ۱۳۸۳.