چيزهاي زيادي را باختيم
با هم باختيم
چيزهاي زيادي را به دست آورديم
با هم به دست آورديم
پنجرهها به دشتهاي پر از بنفشه كوچ نميكنند
كوچ نميكنند به بي ديواري
دل به ارتفاعي از آجر و سيمان
خوش دارند
ما اما
از مراتع خشخاش عبور كرديم
و از تهمتن
كه با گرز و خود
مي جنگيد
در كابلستان.
نه قاليچهي سليمان زير پايمان بود
نه ذكر اَبرَكَدَبرا بر لب *
يا در تكان دادنِ چوبدستمان
نه طَيلساني بر دوش
يا طلسمي بر گردن
از توقفگاههایمان یکی
میانهی جنگهای صلیبی بود
•
سدهای پریشان
شکسته از خوابی بد تعبیر
خود را
به اندوهی بزرگ
میریختند
و ما نه صلیب
نه شمشیر
نه کتاب
هیچ نداشتیم
•
دستهایمان در هم چلیپا شد
و از سيلاب تاريكي
كه سرازير ميشد در كوچهها
پستوها و خلوتهايمان
گذر كرديم
چيزهاي زيادي را باختيم
با هم باختيم
چيزهاي زيادي را به دست آورديم
با هم به دست آورديم
مرگ اگر چه یکسره غارتگر است
اگرچه یکسره راهزن
دستهایمان را به هم بخشید.
•
*Abracadabra
ابرکدبرا از عبارتی آرامی به معنای «پدر ما که در آسمانهاست» آمده که توسط غنوسیان استفاده می شود و به باور آنها تکرار حروف آن به انسان قدرت جادویی و نیرویی مافوق بشری می بخشید.