دو مطلق!

سجاد زند

چریک‌های فدایی خلق، وقتی در سال ۱۳۴۹ به پاسگاهی در سیاهکل حمله کردند تا یکی از رفقایشان را آزاد کنند، یک حرکت و نظریه را دنبال می‌کردند؛ شکافی در قدرت.
پیش از آن کتاب امیرپرویز پویان در کتاب «ضرورت مبارزه مسلحانه و رد تئوری بقا» نظریه «دو مطلق» را پیش‌ کشیده بود. در این‌جا به درستی یا نادرستی این نظریه و در اساس جنبش چپ در ایران نمی‌پردازم، اما نظریه «دو مطلق» برای توضیح حرکت مهم «رقص در خیابان» مهم است.

پویان معتقد بود که مردم خود را در برابر حکومت شاه، در ناامیدی و ضعف مطلق می‌دیدند و از سوی مقابل، شاه خود را در قدرت کامل می‌دید. از این رو، حمله به یک پاسگاه کوچک، در روستایی شمالی، شکافی در باور نظریه « دو مطلق» بود.
یعنی مردم تجلی ناتوانی کامل و شاه هم نماد قدرت مطلق نبود.


رقص و شادی خیابانی مردم رشت تکراری از نظریه « دو مطلق»، البته در فرمی دیگر است و جالب این‌که این‌بار هم در زمستان و در گیلان.
رشتی‌ها به ما نشان دادند که حکومت بسیار شکننده‌تر از آن است که گمان می‌کنیم. نشان دادند برای ضعف حکومت، نیازی به تسخیر یک پاسگاه و نبردی مسلحانه نیست، آن‌ها حتا با چند ترانه خیابانی، با رقص و شادی و در خیابان می‌شکنند.
به احتمال فراوان، افرادی که در این رقص و شادی نقش داشته‌اند، دست به اعتراف‌هایی اجباری می‌زنند و کمی بعد آزاد می‌شوند. اما هیچ چیز دیگر مثل گذشته نیست؛ ترس حکومت بیش از پیش خودنمایی می‌کند.


اگر شاه از چریک‌ها، اسلحه و خانه‌های تیمی می‌ترسید و دستگیری یا مرگ حمید اشرف را می‌خواست، جمهوری اسلامی از رقص مردمی می‌ترسد که هیچ چیزی برای پنهان کردن ندارند و چیزی به جز قر دادن برای عرضه ندارند. این نهایت ضعف سیستم است.


در این شرایط، شاد کردن مردم، رقص و پایکوبی، یک حرکت انقلابی به شمار می‌آید، چرا که نه تنها به همه روحیه می‌دهد، که نشان از پایه‌های سست حکومت دارد.