رویای آخرالزمانی

احمد علوی


با درگیری میان حماس و اسرائیل، بار دیگر طبل و شیپورهای رسانه‌های ولایی به صدا درآمد. این شگفت‌آور نیست، چه هر درگیری در منطقه خاورمیانه غالبا به عنوان خرج توپخانه ولایی برای پرکردن فضای رسانه‌ای کشور به کار برده می‌شود حفظ این فضا، حفظ گروهی است که اخیرا از سوی برخی از منبری‌های وابسته طبقه حزب‌الله خوانده شده و انحصار سرکوب، خشونت، و فرصت‌های رانتی را در اختیار دارد. حفظ این فضا بدون رتوریک مبتنی بازتولید انگاره‌ها، اوهام و اقاویل ممکن نیست. چه انگاره‌ها، اوهام و اقاویل جزء مقوم نگرش فرقه‌ای را تشکیل داده و مبانی رتوریک (لفاظی) آنرا رقم می‌زند.

 

برای مثال افسانه گذشته طلائی صدر اسلام به روایت اهل منبر و رویای آخر الزمان حوزویان ولای توصیفی کوتاه از دو مفهوم اساسی حاکمیت فرقه ولایی است که بدون آن ساختار رتوریک فرقه برای توهم آفرینی در میان پیروانش نقش بر آب می‌شود. در راستای همین دو مفهوم توهم آلوده است که خامنه‌ای و حواریونش منابع اقتصادی ایران اعم از منابع طبیعی، انسانی، سرمایه اجتماعی ایران را برای پنهان کردن شکست روزانه در مدیریت امور واقعی و روزمره به باد می‌دهند.

 

حاکمیت، ناامید از تحقق مدیریت کارآمد در کاهش فقر، ناترازی بانکی و ناترازی صندوق‌های بازنشستگی، تخریب زیست محیط، فساد مالی-اداری، به افسانه‌پردازی و تهییج و غرور کاذب پناه می‌برد و منابع کشور را در چارچوب جنگ‌های نیابتی و سرکوب داخلی بکار می‌گیرد. هویت و هویت‌سازی پیروان فرقه‌ای در فرایند همین جنگ کاذب، تهییج فرقه‌ای و فضاسازی رسانه‌های شکل می‌گیرد. بدین ترتیب، جهان ملموس، این هستی این جهانی و این زمانی، به قربانگاه رتوریک فرقه ولایی می‌رود و آوازه گری ضدیت با مدرنیته و آزادی، برابری و عدالت اجتماعی- اقتصادی شکل می‌گیرد.

 

توهمات بنیادی در رسانه‌ها و منابر حاکمیت باز تولید و در رسانه‌های رسمی به آوازه‌گری سپرده می‌شود را می‌توان چنین خلاصه کرد:


لاف اسطوره گذشته طلائی به روایت اهل منبر: تاریخ فرقه ولایی اسطوره‌ای است از پیشرفتگی مسلمانان دوره کهن، داستان شکست اندلس و فتوحات دوران طلایی اسلام است. چنین اسطوره‌های محصول افسانه‌سرایی خود مورخین مسلمان عهد کهن است و البته محصول یک تاریخ‌نگاری علمی و متقن و موثق نیست. بلکه حاصل اقاویل شفاهی است که بوسیله ادیبان دربار سلاطین اموی و عباسی تدوین و سپس به عنوان گزارشی از تحولات آنچه صدر اسلام خواند می‌شود عرضه شده است.

 

همین لافها و اسطوره‌هاست که ماخذ تاویل پدیده‌های سیاسی دوره مدرن است و رفتار سیاسی فرقه ولایی را شکل می‌دهد و خشونت آنرا توجیه می‌کند. مفاهیمی همچون منافق، کافر، فتنه، باغی، محارب، افساد فی الارض، بلاد کفر، دارالحرب که دیگر علوم سیاسی مدرن جایگاهی ندارد تکیه گاه نظری فرقه است. چنین مفاهیمی شاید اگر در دوره کهن دارای کارآمدی بود، با دگرگونهای ساختاری جوامع و مناسبات بین المللی دیگر گره‌ای را نمی‌‌ گشاید بلکه تکیه گاهی برای انزوا از جهان متمدن، بیگانه هراسی و نفرت پراکنی است. بنابراین شگفت آور نیست اگر رفتار سیاسی فرقه، با جهان مدرن بیگانه می‌نماید.

 

آوازه‌گری آخرالزمانی: یکی از ارکان فرقه ولایی آوازه‌گری آخرالزمانی است به مثابه رویدادی مهم است که اسطوره سازی فرقه ولایی مکمل لاف اسطوره گذشته طلائی آن است. بنا به این صحنه آرائی قرار است امام دوازدهم شیعیان بزودی ظاهر و با پیروان وفاداراش، جهان از شر جور و ستم رهایی بخشید و حاکمیت کل جهان را در اختیار شیعیان ولایی قرار دهد. حاکمیت فرقه ولایی مدعی است که جاده صاف کن ظهور امام غایب و حلقه وصل او به تاریخ طلایی اسلام است. تاویل‌های گوناگونی از این آوازه به عمل آمده که قابل تایید یا حتی تکذیب هم نیست، مناقشاتی است بسیار پر ابهام و پرچالش، اما در عین حال جزء مهمی از پازل گفتمان فرقه ولایی است، بدون آن سلسله امامت عقیم و ستون رتوریک فرقه ولایتی فروخواهد ریخت.

 

آوازه‌گری رهبر فرهمند: از ارکان ساختار فرقه‌ای ولایی یکی شخصیت فرهمند (کاریزماتیک) و اوقات خودکامه(اتوکراتیک) است. در فقدان فرهمندی دستگاه اداری و رسانه‌های رژیم تلاش می‌کند تا این فرهمندی را با ابزارهای دیوانسالارانه، تطمیع و تهدید برای او خلق کند. انتساب رهبر به امامان شیعه، پیامبر یا خداوند از ابزارهای این فرهمندسازی این رهبر است. رهبری فرهمندی که ادعا می‌شود که برگزیده خداست اما خبرگان او را کشف می‌کنند. او تنها رهبر فرقه در ایران نیست بلکه رهبر همه مسلمین جهان است – آنهم بدون اینکه این مسلمین جهان از این امر با خبر باشند.جعل حکایت‌های دروغین و داستان سازی در خصوص ساده زیستی رهبر همین در این فرایند بکارگرفته می‌شود.

 

رتوریک خود حق مطلق پنداری: سران فرقه‌ ولائی گفتمان خود را بر دوگانه حق-باطل بنا می‌کنند. آنها گفتمان خود را حق مطلق و دیگر گفتمانها را باطل می‌دانند. جهان بر این اساس همواره کشمکش میان حق و باطل است. مفاهیمی همچون برترین دین، نظام مقدس، دفاع مقدس، از جمله مفاهیمی هستند که سکوی این دوگانه سازی و ابزار تقدس بخشیدن به نظام ولایی و رهبر آن استفاده است. همزمان با این ادعاهای بی پایه تلاش می‌شود تا با سیاه نمایی، دشمنان نیز به عنوان شر قلمداد شوند. کارکرد چنین رتوریکی دادن اعتماد به نفس به اعضای فرقه ولایی، تقویت هویت و سرسپردگی به گروه، جلوگیری از شک و شبه، گسترش سانسور و خود سانسوری در میان اعضاء است است.

 

آوازه‌گری “ما” در مقابل “آن‌ها”: یکی از شرط‌های بقای فرقه ولایی و تقویت مناسبات درونی آن رتوریک دنیای “ما” در مقابل “آن‌ها” است. بنا به رتوریک فرقه “ما” – یعنی اعضای فرقه ولایی – از جبهه حق تشکیل شده است حالی که کسانی که خارج از گروه هستند، یعنی دشمنان جبهه باطل هستند. بدین ترتیب چسب درونی- هویتی فرقه فراهم شده و آنرا در مقابل چالش‌های بیرونی تقویت می‌کند. چنین امری می‌تواند به افزایش سرسپردگی به اعضای فرقه به آن کمک کند و مانع جدایی آنها از فرقه شود.

 

انزوا و جداافتادگی از جامعه: فرقه‌ها معمولاً اعضای خود را به سبک خاصی از زندگی متعارف تشویق و مجبور می‌کنند. همین امر به جدا شدن افراد فرقه از سبک و سلوک متعارف جامعه کمک می‌کند. این جداافتادگی از سبک و سلوک متعارف جامعه، به این گروه کمک می‌کند تا کنترل خود را بر اعضا حفظ کند و آنها را از مواجهه با افکار و سبک دیگر زندگی مانع شود. بدین ترتیب عزلت از فرهنگ عمومی شکل می‌گیرد. برای نیل به این منظور فرقه‌ ولایی با سرکوب رسانه‌های مستقل و سانسور رسانه‌ها حتی سرسپردگانش را تشویق می‌کند تا از رسانه‌های مستقل فاصله بگیرند.

 

زبان و نمادها: فرقه‌ ولایی- مانند هر فرقه دیگر- دارای زبان، اصطلاحات و نمادهای خود خاص خود است. کارکرد چنین امری تقویت حس تعلق به نظام فرقه‌ای و خلق جهانی زبانی است که در پرتو آن اعضای فرقه از جهان بیرون، جدا می‌شوند. بکارگیری بکارگیری زبانی مملو از مفاهیم مندرس دوره کهن مانند کفر، نفاق، فتنه، استکبار، ژست‌های خاص که نسبتی با تحولات جهان مدرن ندارد، یک نمونه از زبان و نمادهای فرقه‌ای است که به از خودبیگانگی فرقه و اعضای آن از جهان برون فرقه می‌انجامد.

 

شخصیت‌های نمادین: فرقه دارای شخصیت‌های نمادین ویژه خود نظیر کشته شدگان جنگ در میان مریدان خمینی و خامنه‌ای است. حواریون و سرسپردگان رهبر افرادی همچون قاسم سلیمانی یعنی- یک سپاهی مرید خامنه- را به یک مکتب ارتقاء داده و آنرا به الگوی سلوک افراد تحمیل می‌کنند. نامگذاری خیابانها و اماکن و ورزشگاه‌ها از جمله تدابیری است که طی آن تلاش می‌شود که نام این شخصیت‌های نمادین در اذهان جای گرفته و بدین ترتیب مردگان هدایت زندگی را رقم می‌زنند.

 

لاف جهان اسلام: کشورهای که مسلمانان در آن سکونت دارند دارای وحدت مذهبی، اجتماعی، سیاسی، تفسیر از منابع دینی نیستند. به همین دلیل است که در بزنگاه‌های گوناگون سیاسی واکنش این مسلمانان یکسان نیست. خود مسلمانان طیفی از محافظه کار، واپس گرا، ظاهرگرا، باطنی، اخباری، افراطی و غیره هستند. حتی شیعیان هم فرقه یک دستی نیستند و از قدیم الایام به زیرفرقه‌های گوناگون تبدیل شده‌اند. فرقه شیعه امامیه نیز دارای وحدت نظری نیست بلکه در خصوص هر موضوع اعم از کلامی و فقهی طیفی از ادعاهای متضاد و متناقض وجود دارد. بنابراین آرزوی وحدت مسلمین از منظر نظری و عملی قابل تحقق نیست. جنگ سنی و شیعی، کشمکش شیعی ولایی و غیر آن، و کشمکش میان مسلمانان در عراق، پاکستان و افغانستان، جنگ سازمانهای حماس و فتح، جنگ داخلی یمن تنها نمونه‌ها‌ای از تنش گسترده و آشکاری است که افسانه وحدت اسلامی را به باد می‌دهد.

 

اختراع مراسم و آیین‌ها سازی: فرقه‌ ولایی برای تحقق همگن سازی و یکسان سازی معمولا از اختراع مراسم و مناسک استفاده می‌کند. اختراع انواع مانند جشن امامت امام زمان، جشن قدیر و راهپیمایی اربعین یا ایام فاطمیه و محسنیه از آن جمله است. چنین مراسمی شیفتگی به را تثبیت و نهادینه نموده فرد را آماده می‌کند تا خود را تقدیم فرقه و رهبر آن کند. این مراسم پیوند میان شرکت کنندگان را بیشتر نموده شیفتگی را از شکل فردی به مناسبات گروهی تبدیل می‌کند.

 

دیالکتیک شیفتگی و پرخاشگری با مدرنیته: فرقه ولایی در عین شیفتگی به دستاوردهای مدرنیته بخصوص بخش مادی آن مانند پیشرفت فن آوری یا علوم پزشکی- بخصوص در زمینه مداوای بیماری سران حکومت و حوزویان ولایی- یا ابزارهای جنگی مانند سلاح هسته‌ای با دستاوردهای آن در زمینه علوم انسانی و سیاسی ضدیت می‌ورزد. چه گشایش فرقه به جهان مدرن انگاره‌ها و سبک و سیاق زندگی اعضای فرقه را به چالش کشیده و آنرا دچار ریزش و فروپاشی می‌کند.

 

در پناه گفتمانی مبتنی بر موارد فوق و با “حاکمیتی” خواندن امور اقتصادی نظیر بازار مسکن و ارز و حتی خواروبار، دستگاه خامنه‌ای تلاش می‌کند تا امور اقتصادی را مستقیم و غیر مستقیم به سیطره و انحصار خود درآورد. افتخار به تسلط به بازار ارز، بازار مسکن و کنترل توزیع خوراک و حتی مصرف نان از نشانه‌های این تمایل به سیطره است. در همین راستاست که منابع رانتی در میان نهادهای ولایی و افراد وابسته به حکومت بازتوزیع شده وبه چرخش درمی آید.

 

در همین راستا، فرقه ولایی معمولا از اعضا می‌خواهد تا سرسپرده دستورات رهبر باشند و خطوط قرمزی را که او رسم می‌کند را رعایت کنند. اعضای فرقه به ازای این سرسپردگی رانت‌های گوناگونی مانند، فرصت‌های تحصیلی، شغلی، دستمزد، آتش به اختیاری و مشارکت در خشونت و ثروت و منزلت در میان فرقه را به چنگ می‌آورند. مکانیسم پاداش و کیفر فرقه چنان است که تظاهر به ذوب در رهبر به افزایش فرصت‌های رانتی، و پیامد مسئله دار شدن و دوری از هنجارهای فرقه به کیفرهایی نظیر از دست دادن فرصت‌های رانتی می‌انجامد. بدین ترتیب چرخه باز تولید اوهام و توزع رانت و در نتیجه فساد مالی-مدیریتی چنان درهم تنیده می‌شود، که تفکیک آن عملا غیر ممکن است.

 

منبع: ایران امروز