زنی غریبه و انقلابی!

مه‌‌کامه رحیم زاده

درست که نیما یوشیج از منظر جریان اصلیِ تاریخ‌نگاری فرهنگی، در جایگاهی یگانه و ویژه، در نقش راهبرِ انقلابی ادبی در ایران معاصر، بنیان­گذار شعر نوی فارسی لقب گرفته است، اما واقعیتِ مکتوم این است که اگر فریاد نوخواهی او سنت شکست و شنیده شد، از آن رو بود که بیرق انقلابش را، ایستاده بر دوش صف‌­شکنانی بی ادعا برافراشت که پیش‌تر بر ساختارهای کهنه‌­ی شعر فارسی تاختند و مسیر صعب و سخت تحول و تجدد را پیشاروی دیگرانی چون او گشودند.

با این حال اگر مبنای داوریِ مبداءِ آغاز این تحول ادبی، آثار منتشر شده‌­ی اهل قلم باشد و آن­چه که مستند است، نخستین نشانه­‌های نوگرایی در شعر فارسی را نه در اشعار نیمای یوش در سال‌های پایانی سلطنت پهلوی اول، که در مرتبه­‌ی اولا باید آن را در تجربه­‌گری­‌های شاعرانه­‌ی ابوالقاسم لاهوتی جُست. مثلاً در شعرِ «وفای به عهدِ» او، سروده شده در عهد افول مشروطه، به سال ۱۲۸۸خورشیدی. جایی که شاعری مبارز و عصیانگر، برای بیان اندیشه‌­هایی نو برآمده از آرمان­‌های سیاسی، تحت تاثیر آموزه­‌هایش از ادبیات اروپا، در وزن شعر فارسی و هم قافیه‌­پردازی دست به نوآوری زد.

لاهوتی سر پرشوری داشت و جان بی­قراری! و از این رو مجال پی­‌جویی مستمرِ ایده­‌های نوگرایانه­‌اش در حوزه‌­ی شعر فارسی را نیافت. پس راه را گشود و کناره گرفت و مسیر را برای برداشتن گام‌هایی بلندتر و محکم‌تر به دیگران نشان داد.

شهریارِ شاعر، در این شعر، اشارتی و کنایتی! به نام آن نوجویانی دارد که در زادگاهش تبریز، در امتداد کوشش­‌های تحول خواهانه‌­ی لاهوتی، بنیان انقلابی ادبی را در شعر فارسی گذاشتند:

به شهر ما پسِ آن­گاه انقلابِ ادب

شروع شد که نه چندان به اصل بود و نسب

نخست رفعت و بانوی شمس کسمایی

نهاد خشت نخستین به کار بنایی

دو تن دگر که به دنبال آن دو راهی بود

تقی برزگر و احمد کلاهی بود….

زنی غریبه و گیلک‌­تبار در میان آذری­‌ها، که به تحول در سطح قانع نشد، و ۱۷ سال پیش از انقلابِ نیما، ساختار نظم کهن را در هم شکست و فارغ و رها از بندِ اوزان عروضی و قافیه، شعر فارسی را آزاد سرود.

شهریار در این شعر از محمدتقی رفعت، شمسی کسمایی، تقی برزگر و احمد کلاهی یاد می­‌کند (و البته که نام جعفر خامنه‌ای را از قلم می­‌اندازد که از آن دو نفر آخر موثرتر و معتبرتر بود) چهره‌­هایی ادبی از مجمع پژوهندگان راهِ نو، آزادی‌خواهان و مبارزین آذربایجان که عمدتاً متاثر از سوسیالیسمی انقلابی، با گردآمدن حول ارگان‌های مطبوعاتی حزب دموکرات در تبریز، عَلم تجددخواهی برافراشتند.

شمسی (فرزند خلیل و همایون) که دختری آزاده و تجددخواه بود، به گاهِ جوانی، در یزد با بازرگانی اهل همین شهر ازدواج کرد. حسین ارباب­زاده (همسر شمسی) تاجر چای و خشکبار بود و مردی روشن‌اندیش و علاقه‌­مند به ادبیات پارسی و از انقلابیون صدر مشروطه. حاصل وصلت­ آن دو هم دو فرزند شد: صفا (رباب) و اکبر.

منبع: رسانه