زنی که صد سال زود بدنیا آمد

«صدیقه دولت آبادی» در سال ۱۲۶۱ خورشیدی در اصفهان به دنیا آمد. پدرش «حاج میرزا هادی دولت آبادی» و مادرش «خاتمه بیگم» بودند. حاج میرزا هادی از روحانیان متجدد آن زمان بود که اجازه داد، دخترانش نیز تحصیل کنند و صدیقه در کنار «یحیی» و «محمدعلی»، دو برادرش که از پایه گذاران «انجمن معارف» و مشروطه خواهان بودند، ادامه تحصیل داد. با وجود آزادیهای نسبی که در خاندان دولت آبادی وجود داشت به خاطر فقدان مدرسهای برای دختران، صدیقه مجبور شد در ۱۵ سالگی به عقد اعتضادالحکما درآید. ازدواجی که خیلی زود از هم گسست و او از آن به بعد یکی از شناخته شده ترین فعاالن حقوق زنان در ایران شد. صدیقه دولت آبادی یکی از زنانی بود که از روزی که وارد مبارزات برابری خواهانه زنانه شد تا زمان مرگ یک لحظه دست از تلاش برنداشت.
همزمان با امضای فرمان مشروطه در تهران به دست «مظفرالدین شاه قاجار» صدیقه دولت آبادی که بعد از ازدواج در تهران ساکن شده بود، به همراه گروهی از زنان پیشرو «انجمن مخدرات» را بنیان گذاشت. انجمنی که ریاست آن را زنی به اسم «بانوآغا بیگم» برعهده داشت که بسیاری او را همسر و برخی دختر حاج هادی نجم آبادی می دانند. صدیقه دولت آبادی ِسمت منشی هیأت مدیره را داشت. این انجمن در ابتدا جزو انجمن های سری بود. اعضای این انجمن در ابتدا در کنار مردان به پیشبرد مشروطه کمک کردند. علیرغم همه تلاش این انجمن قانون نویسان ایرانی هیچ جایی برای زنان قائل نشدند و حتی برخی از نمایندگان ملت که با حمایت زنان به مجلس آمده بودند، در برابر اجازه تحصیل دختران نیز ایستادند و با آن مخالفت کردند. اینها دلایل خوبی بود تا انجمن های زنانه برای برابری زنان دست به اقدام جدی بزنند. انجمن مخدرات هم به همین دلیل تأسیس شد. ساخت مدارس دخترانه، کم کردن جهیزیه سنگین دختران و حمایت از تولیدات داخلی و کمک به بازگشایی بانک ملی از مهمترین اقدامات این انجمن بود. صدیقه دولت آبادی به همراه یکی دو نفر از زنان فعال در انجمن به قهوهخانه ها و جاهایی که مردان بودند، می رفتند و آنها را به استفاده از اجناس داخلی تشویق میکردند. این انجمن در آذر ۱۲۸۸ زمانی که روسیه به ایران به خاطر استخدام مستشاران مالی از جمله «مورگان شوستر» اولتیماتوم داده بود، در یک میتینگ بزرگ که در مجلس برگزار کردند، به حالت کفن پوش، اسلحه زیر چادرهای خود بستند و به نمایندگان ملت گفتند که اگر نمی توانند کشور را اداره کنند و در مقابل زور بیگانه بایستند، بروند و اداره کشور را به آنها بسپارند. صدیقه دولت آبادی در حدود سال ۱۲۹۴ به اصفهان بازگشت و درخواست انتشار روزنامه «زبان زنان» را به وزارت معارف داد. او پیش از این زمان عضو انجمن «آزادی زنان» نیز بود که بیشتر از سایر انجمن ها به احقاق حقوق زنان و شکستن سنت های مردانه زمانه خود می پرداخت. در این انجمن «تاج السطنه»، دختر ناصرالدین شاه قاجار نیز عضویت داشت. او در اصفهان به همراه «بدرالدجی رخشان» که از فارغ التحصیلان مدرسه آمریکایی تهران بود، مکتب خانه شرعیات را راه انداخت. این مدرسه که از مدارس پیشروی زمان خود بود، بیشتر از سه ماه دوام نیاورد. مدرسه بعدی یعنی «امال مدارس» هم دوام نیاورد. بعد از این بود که صدیقه دولت آبادی به همراه تعدادی از زنان اصفهان شرکت «خواتین اصفهان» را تأسیس کرد. بیشترین تلاش این انجمن در جهت آگاهسازی در مورد حقوق زنان بود. دولت آبادی قبل از پاسخ وزارت معارف روزنامه زبان زنان را در چهار صفحه منتشر کرد. دفتر روزنامه در خانه دولت آبادی بود. او این روزنامه را سه سال بعد از روزنامه «شکوفه» به سردبیری« مریم عمید» راه انداخت.

«زبان زنان» نخستین ارگان زنانه ای بود که از حقوق زنان می گفت و اعلام کرد: «تنها نـوشته های دختران و زنان پذیرفته می شود». زبـان زنـان در آغاز مانند بیشتر مجالت اختصاصی زنان در آن دوره، به لزوم تحصیل دختران و ضرورت تأسیس مدرسه برای آنان و مباحث مربوط به حوزه خصوصی مانند انتخاب همسر، روابط زن و شوهر، اصول خانه داری و غیره میپرداخت. مناسبات مردساالرانه و روابط سنتی را در این حوزه نقد و بررسی می کرد و می کوشید طرحی نو برای تحول آن ارائه کند. زبان زنان حتی فراتر از اینها، به نقد برخی رفتارهای دولتمردان پرداخت و به قرارداد ۱۹۱۹ و نفوذ انگلیسی ها اعتراض کرد. این باعث شد تا برخی از تندروهای مذهبی به دفتر روزنامه زبان زنان حمله کنند و صدیقه دولت آبادی و زنانی را که در آنجا کار می کردند، تهدید کنند. این تهدید عاملی برای توقف آنها نبود. سرانجام «سپهدار تنکابنی» نامه ای به نظمیه اصفهان زد و دستور توقیف مجله را صادر کرد. رئیس نظمیه وقت اصفهان که این حکم را به صدیقه دولت آبادی ابلاغ می کرد، به او گفت: «خانم شما صد سال زود به دنیا آمدید». صدیقه در حالی که نامه توقیف را در کیفش می گذاشت، به او گفته بود: «اشتباه میکنید آقا؛ من صد سال دیر به دنیا آمدم. چون در این صورت نمی گذاشتم امروز زنان
چنین خوار و خفیف در زنجیر شما مردان اسیر باشند».
بعد از توقیف زبان زنان، صدیقه دولت آبادی به تهران بازگشت و بار دیگر فعالیتهای اجتماعی خود را از سر گرفت. او به همراه گروهی از زنان انجمن آزمایشی زنان را بنیان گذاشت و مدرسه ای برای دختران بی بضاعت افتتاح کرد. او در سال ۱۳۰۱ راهی فرانسه شد و در یک کالج شبانه روزی آغاز به تحصیل کرد
و همزمان در روزنامه هایی مانند «تایم» مقاالتی درباره استقلال زنان نوشت. او در سال ۱۳۰۵ در کنگره بین المللی زنان در پاریس شرکت و درباره زنان نطق مهمی را ایراد کرد. صدیقه دولت آبادی بعد از بازگشت به ایران در کنار مبارزاتش برای کسب حقوق برابر به دفاع از کشف حجاب پرداخت. او یکی از بنیانگذاران «کانون بانوان ایران» بود که در سال ۱۳۱۴ راه اندازی شد. در سال ۱۳۳۰ که دکتر «محمد مصدق» الیحه انتخابات را بازبینی کرد، صدیقه دولت آبادی نامه ای به او نوشت و از او خواست تا حق رأی زنان را در آن لایحه بیاورد.

هرچند مصدق نتوانست درخواست صدیقه دولت آبادی را پاسخ دهد؛ اما تلاش او و همفکرانش کم نشد و سرانجام در سال ۱۳۴۱ در اصل پنجم «اصول انقالب شاه و مردم» حق رأی و انتخاب شدن به زنان داده شد. حق رأیی که صدیقه دولت آبادی آن را ندید و نتوانست رای خود را به صندوق بیندازد. او در سال ۱۳۴۰ در اثر بیماری درگذشت و به گفته برخی به خواسته خود او پیکرش از کانون بانوان تشییع و در «زرگنده» دفن شد. او وصیت کرده بود هیچ زنی با حجاب در مراسمش شرکت نکند. این دستاویزی شد برای تندروها که سال ۱۳۵۷ به گورستان بریزند و قبر او برادرش «محمدعلی دولت آبادی» و «محمود نریمان» را خراب کنند. سالها بعد در دوران شهرداری «محمود احمدی نژاد» در آنجا پارکی ساخته شد تا نشانی از گورها نماند. با این که گوری برای این فعال زن نمانده اما کوشش او برای برابری حقوق زنان نام او را در تاریخ زنان ایران ثبت کرده است.