مهدی نصیری
در باب روضه سوزناک حضرت ابوالفضل آقای شریعتمداری در سیما
آقای حسین شریعتمداری مدیرمسئول روزنامه کیهان در مناظره با محسن هاشمی در سیما گفتهاند که: «حضرت آقا وقتی گوشت گران شد دیگر گوشت نخوردند و بلاتشبیه میگویم پیروی از حضرت ابوالفضل العباس کردند وقتی به آب فرات رسید.»
اولا باید بگویم که احتمالا آقای شریعتمداری بلاتشبیه را از جهت ناسزاواری تشبیه حضرت ابوالفضل با حضرت آقا گفتهاند و نه بالعکس، چون ایشان حتما به سخنان اخیر آقا توجه داشتند که فرموده بودند: «من نشستم روی پلّه، یک صحبت گرم و گیرایی کردم؛ قبلاً هم فکرش را نکرده بودم؛ خدای متعال همینطور حرف میزد. در واقع زبان من بود، حرف خدا بود»، چون با این ادعای شبه تجسد و تجسم خداوند در زمین که حتما آقای شریعتمداری در صحت آن خدشهای ندارد، حتما ابوالفضل و بابای بزرگوار ابوالفضل هم که هرگز از این ادعاها نداشتهاند، قابل تشبیه با حضرت آقا نیستند و لذا بایسته است که بلاتشبیه گفته شود!
ثانیا نمیخواهم به صدق و کذب این گزاره آقای شریعتمداری بپردازم که آقای شهابالدین حائری شیرازی در مصاحبه معروفش به سفر چندین سال پیش آقا به شیراز اشاره کرد که چگونه یک تیم آشپزی حرفهای را به همراه خود برده بودند تا بهترین غذاها را برای صدها مهمان هر روزه حضرت آقا سرو کنند و یک روز چنان «سبزی پلو با ماهی»ای به مهمانان بدهند که آقای حائری اعتراف کند هرگز در عمرش چنین غذای لذیذی را نخورده است!
همچنین نمیخواهم به قصه دیدار صبحانهای مرحوم هاشمی با آقا اشاره کنم که در خاطراتش نوشته بود که آقا، نون و پنیر و خاویار میل میفرمودند که پس از انتشار این خاطره با توبیخ شدید بیت اصلاحیه زد که چشمان او خیار را به اشتباه خاویار دیده بوده است!
همچنین لازم نیست به کاخگردیهایی اشاره کنم که صدها نیروی تدارکاتی و حفاظتی را بسیج میکنند، بخشی از پدافند تهران را برای حفاظت میبرند و چندین هواپیما برای فریب امنیتی به پرواز در میآیند تا لابد در چند روز اقامت در کاخ، غذای ساده بدون گوشت برای همدردی با مردم فقیر میل کنند!
زیرا این اشکالات و تناقضات در برابر فقر و فاقهای که حضرت آقا با سیاستهایش بر این ملت تحمیل کرد و میلیونها نفر را به زیر خط فقر راند و چه قتلها و جنایتها و طلاقها و سرقتها که به واسطه این فقر منتشر صورت نگرفت و چه ایمانها که بر باد نرفت، قابل ذکر نیست.
ای کاش حضرت آقا با سیاستهایش تحریم را بر کشور تحمیل نمیکرد و مانع از فروش ۴۵۰ میلیارد دلار نفت در ۱۲ سال اخیر نمیشد و این رقم، خرج توسعه و آبادانی کشور میشد و اصلا یک میلیارد دلارش هم صرف کاخ سازی جدید برای رهبران و فقهای حاکم جمهوری اسلامی میشد تا حالش را ببرند و کیفش را کنند!
و ای کاش دهها میلیارد دلار خرج ۶ ارتش برون مرزی و تونلسازی در غزه نمیشد و در امر پیشرفت کشور هزینه میشد تا امروز گرفتار تورم وحشتناک و بیاعتباری پول ملی و دهها تباهی اقتصادی دیگر در ایران اسیر و مظلوم نبودیم!
اگر چه ساده زیستی و همرنگی رهبران با مردم یک ارزش است اما اگر همراه با توسعه و پیشرفت و عدالت گستری برای جامعه نباشد، با فرض راست بودنش هم، پشیزی ارزش ندارد و صد البته حاکم اشرافی فقرزدا و ثروتآفرین برای جامعه شرافت دارد بر حاکم واقعا ساده زیست فقرگستر و محرومیتآفرین، و البته اگر این ساده زیستی هم ادعایی ناراست و ریاکارانه باشد که وا فضیحتا!
به این حکایت تاریخی بنگرید:
«شماری از صوفیان خراسان نزد امام رضا ع آمدند و گفتند: مأمون، در ولایتی که خداوند به او سپرده به این نتیجه رسیده که شما اهل بیت، سزاوارتر از سایر مردمان در این امر هستید که مردم را امامت کنید، و باز از میان مردمان، شخص شما را از میان اهل بیت برای این امر مقدم بر دیگران دانسته است که حکومت را به شما بسپارد. مردم نیاز به کسی دارند که غذای سخت بخورد، لباس خشن بپوشد، سوار الاغ شود، و از مریض عیادت کند. امام رضا در حالی که تکیه به متکایی داده بود، از حالت تکیه درآمده، نشست و فرمود: یوسف، پیامبر خدا بود، اما قبای ابریشمین که طلا در زینت آن بکار رفته بود میپوشید و بر متکاهای آل فرعون تکیه میزد و حکومت میکرد. آنچه از امام انتظار میرود قسط و عدل است، و این که وقتی سخن میگوید راست بگوید، و وقتی حکم میکند به عدالت رفتار کند، و وقتی وعده میدهد عمل کند.» (کافی ج ۶، ص ۴۵۵)
منبع: ایران امروز ـ تلگرام نویسنده