کیهان کلهر
من یک موسیقیدانم و کارم گفتن نیست اما سالهاست که «گفتن» را به بخشی از کنسرتهایم اضافه کردهام. گفتن از وطنم ایران، از کشتار و حذف سیستماتیک، از شکنجه، ترور، خفقان، از بریدن نان اهل علم و فرهنگ، از بلای سانسور، از تبعیض و فساد و نیز از عشق و انسانیت و اتحاد.
در ابتدا، چند خطی خطاب به بالانشینانِ حاکم که به زور و قدرتشان غرهاند مینویسم؛
ما ایرانیان نه مظلومیم و نه ظالمپرور، «ما بر خلاف شما متمدنیم»
ما از اولین مردم دنیاییم که بر زمین کاشتند و دِرَویدند، اولین مردمی که اسب را رام کردند، کاریز زدند و فرش بافتند.
همان مردمی که چندی پس از غلبه اجانب، دبیری دیوان حکومت اُمَوی را در دستِ دانایی و حکمتِ خویش گرفتند و به آنان آداب حکومت و کشورداری و حتی معاشرت و ادب آموختند.
در این چهار دهه سعی کردیم با شما نیز بهجای زبان لعن و نفرین و اعدام و حد و تعزیر، به زبان فرهنگِ برخواسته از تمدنمان سخن بگوییم اما پیداست که نیاموختید و کماکان بر سر کبر و تفرعُنید، البته اُمویان هم نیاموختند و شد آنچه باید میشد.
و دیگر سخنی با همکاران شریفم؛
بهعنوان تنی از جامعهی موسیقی که در نوجوانی بارها سازش توسط تندروان ارزشیِ آن زمان بر سرش خُرد شده، کسی که سالهاست در کنار بسیاری از شما اهالیِ فرهنگ تخفیف و تحقیر دیده و شغلش به مثابه اشاعهی فحشا جلوه داده شده، کسی که از یازده سالگی کار کرده و صدها مرتبه دور کرهی زمین، کشور به کشور و شهر به شهر گردیده، کسی که مانند اکثریت قاطع مردمش تازه از راه نرسیده و بر سفره انقلاب و جنگ ننشسته و هر روز با این سیستم عبوس و تفرقهافکن روبهرو بوده است، مصرانه بر انجام فعالیتهای فرهنگی و مطالعه در این زمینه تأکید میکنم. از همکارانم میخواهم که هیچ فعالیتی اعم از نمایش و کنسرت و برگزاری جلسات فرهنگی و… را «علیالخصوص در ایران» لغو نکنید حتی اگر رایگان، اگر آنلاین، به هر طریق که میشود فعال بمانید.
ما چهل و چند سال است که هر روز با این ماشین سرکوب جنگیدهایم، لغو و عدم اجرای برنامههای فرهنگی خواست کسانی است که از اجتماع و اتحاد و تعالی و تفکر مردم میهراسند.
با کار نکردن و کنار نشستن، دشمنان خرافهپرور ایران و فرهنگ ایرانی را به خواستهشان نرسانید.
اینک، امروز با هر علم و هنری که دارید در صحنه و کنار مردم بایستید و همه را به اتحاد فراخوانید و به هر قیمتی سفیر مردم ایران و تمام اقوامش باشید و فریاد حقخواهیشان را بهگوش جهان برسانید.
کار فرهنگی و هنرِ جدی تعطیلیبردار نیست و هیچ دگرگونی اجتماعی با حذف فرهنگ امکانپذیر نیست، که اگر چنین گردد نتیجهای جز رضایت و خواستهی این اندک طایفهی ضدفرهنگ در پی نخواهد داشت.
میدانم که سخت است چون گاهی زور غفال و رسانههای داخلی و خارجی اینان، از آرشهی من و مضراب همکارم و فریاد شما بیشتر است؛ اما باور دارم که ممارست و اتحاد و کار و جنگندگی، در آخر آزادی را ممکن میسازد. بیش نگویم و تنها به خطی از جان نوشته، به هموطنانم میگویم:
همچون سیزده سال گذشته، تمام صحنههایی که من روی آن ساز بزنم تریبون مردم آزادیخواه و آزادگانِ به تنگ آمدهی «سرزمینم ایران» خواهد بود.
دستدردست و قدمبهقدم کنار شما.