«نبرد ایرانیان، نبرد همه ماست»
ِسلاوُی ژیژِک
برگردان: مسعود کریمنیا
ژانویه ۲۰۲۳
- از یکی از معروفترین تئوریسینهای فرهنگ زمان حال، اِسلاوُی ژیژِک (۱) نوشتاری تحت عنوان “زمان حال زنانه است” (۲) در شماره ویژه نشریه آلمانی فلسفه (philosophie)(۳) در ماه دسامبر ۲۰۲۲ به مناسبت آغاز سال نو میلادی منتشر شد که در آن اسطورهشکنی و اهمیت جنبش زنان ایرانی را در جنبش کنونی فمینسم در غرب توضیح میدهد. برگردان زیر چکیدهای از آن نوشتار است:
عزاداری در مراسم مرگ ملکه الیزابت، پیروزی جیورجیا ملونی (نخستوزیر جدید ایتالیا) و اعتراضات در ایران نشانگر آن است که مدتهاست امور دنیا در ید زنان قرار دارد. اما در حالی که بیشتر آنها در غرب لیبرال و یا محافظهکار راستگرا هستند، زنان در ایران در نوک پیکان انقلاب قرار دارند.
در ماههای اخیر چهار رویداد مهم با زنان مرتبط هستند: مراسم خاکسپاری ملکه الیزابت، پیروزی جیورجیا ملونی در ایتالیا، فیلم جدید “زن پادشاه” و تظاهرات گسترده پس از کشته شدن مهسا امینی در ایران. جهت درک آنچه که در جریان است، و نه اینکه صرفا در ارتباط با شرایط زنان، ضروری است که این چهار رویداد با هم مورد تحلیل قرار گیرند. رشد راستگرایان در اروپا – انگلستان، سوئد، ایتالیا – جای تعجب نیست. از جمله در نتیجه اشتباهات فراوانی که بسیاری از چپها در زمینه بحران لیبرالدموکراسی مرتکب شدند، مدتهای مدیدی چنین انتظاری میرفت.
اما ضروری است که ویژگی دیگر این رشد راستگرایان برجسته شوند – نقش مهمی که زنان در آن ایفا میکنند: از ماری لوپن در فرانسه گرفته تا جیورجیا ملونی در ایتالیا. تاچر و پالین و پریتری پاتل دیگر موارد استثائی نیستند. نه تنها محافل لیبرال، بلکه حتی پوپولیستهای راستگرای نوظهور راهی پیدا نمودهاند که زنان را به گونهای با خود همپیمان کنند که قویتر از کارشناسان تکنوکرات مذکر به صحنه میآیند. آنها خشونت راستگرایان را با ویژگیهائی پیوند زدهاند که معمولا زنان از آن برخوردارند (مانند همدردی). در سخنی کوتاه آنها به راستگرایان رادیکال چهره انسانی میدهند.
تیپ جدید رهبران زن راستگرا بسیار مناسب زمان حال است که سعی میکنند خودکامگی را با حساسیت انسانی پیوند دهند. پس از شکست سوسیالیزم فاقد سیمای انسانی، اکنون به فاشیسمی با این خصوصیت میرسیم. ما نمیبایست این چهره زنانه را به هیچ وجه غیرقابل پیوند با خصوصیات زنانگی تلقی کرده و یا آن را به مثابه محصول دستکاری پدرسالارانه بیارزش بدانیم. اساسا نه تنها چیزی تحت عنوان زنانگی “حقیقی” وجود ندارد – انسان میتواند به سادگی تصور کند که این نمایش جدید برای بسیاری از زنان در واقع مانند رهائی از فمینیسم خشک و اصیل، اثر بخش است. به علاوه در محافل جدید راستگرایان زنان و مردان غیر سفید پوست هم به مقامات بالا میرسند، از نخست وزیر جدید انگلیس ریشی سوناک (هندی الاصل) گرفته تا وزیر دارائی سیاه پوست انگلیس کوازی کوارتنگ که پس از نیم قرن بزرگترین کاهش مالیاتی را در انگلیس انجام داده.
البته در این نقش جدید زنانگی تضادهائی هم دیده میشود: نام جنبش ملونی، نخستوزیر ایتالیا برادران است و نه خواهران ایتالیا (Fratelli d, Italia) و یا فیلم جدید پرفروش هالیوود “زن پادشاه” (The Woman King) که در آن از یک پادشاه زن صحبت میشود اما نه از یک پادشاه مونث … او صرفا دست نشانده قزو(Ghezo) فردی واقعی که از ۱۸۱۸ الی ۱۸۵۸ در داهومی (Dahomey) حکومت کرد و تا پایان حکومت در تجارت برده در آتلانتیک فعال بود… از نظر تاریخی داهومی کشوری پادشاهی بود که کشورهای دیگر آفریقا را تسخیر مینمود و شهروندان آنجا را برده میکرد تا آنها را در تجارت برده آتلانتیک بفروشد. بیشتر ثروت این پادشاهی از بردهداری حاصل شده بود تا این که امپراتوری انگلیس مانع تجارت داهومی در تجارت برده آتلانتیک شد. جنگجویان در فیلم “زن پادشاه” در واقع در خدمت و محافظت پادشاهی بودند که به تجارت برده اشتغال داشت (و از آنها در مزارع روغن پالم استفاده میکرد). اما این قسمت شامل وقایع حقیقی البته در فیلم کنار گذارده شده و با صحنههای تخیلی دیگری جایگزین شده بود که نانیسکا (Nanisca) به برده داری پادشاه اعتراض کرده و حتی او را تهدید به برکناری میکند.
در این ماجرا “فمینیسمی” که نشان داده میشود دقیقا مشابه فمینیسم حاکم در بخش قشر ممتاز لیبرالیسم در غرب است: جنگجویان داهومی آمازون همانند فمینیستهای امروزین در جنبش «من- نیز»(MeToo#) هستند که تمامی اشکال منطق دو گانه و پدرشاهی یا حتی بارقههائی از نژادپرستی را در محاورههای روزمره شدیدا نفی میکنند، اما با دقت مراقب هستند که اشکال “تجارت برده” در کاپیتالیسم جهانی امروزین، که دلیل اصلی ادامه حیات نژادپرستی است، مورد تخریب قرار نگیرد…
نادیده نباید گذارد که بردهداری صرفا در غرب آفریقا در جریان نبود، بلکه در قسمت شرق، آنجا که اعراب میلیونها برده داشتند نیز وجود داشت، در جائی که بردهداری بیشتر به طول انجامید. خوب است به این موضوع فکر کنیم که عربستان سعودی ابتدا ۱۹۶۲ بردهداری را ممنوع کرد و امروزه نیز حیات مجددی پیدا نموده. محمد قطب برادر و حامی سید قطب با جدیت در قبال انتقاد غرب از بردهداری در اسلام دفاع نمود و برای شنوندگان خود توضیح داد که “اسلام به بردهها آزادی روحی داد” و این که “در صدر اسلام به بردگان چنان مقام انسانی که در هیچ کجای دنیا سابقه نداشت داده شد”…
پس از آنکه در آغاز قرن بیستم بردهداری در کشورهای اسلامی ممنوع گردید، در سالهای اخیر موضوع بردهداری توسط برخی علمای متعصب سلفی مجددا مطرح شد. در سال ۲۰۰۳ شیخ صالح الفاوضان (Al-Fawzan) عضو کمیته برجسته روحانیون عربستان، عالیترین شورای روحانیون، فتوائی صادر کرد که در آن میگوید: “بردهداری بخشی از اسلام است” و در سال ۲۰۱۶ این موضوع را در مورد زنان ایزدی که ربوده میشدند به این صورت تکرار نمود که ” در اسلام برده نمودن زنان در زمان جنگ ممنوع نیست” و بر آن اضافه نمود که آنهائی که بردهداری را نفی میکنند، یا “بیاطلاعند و یا بیایمان”.
اما این موضوع به هیچ وجه متناقض پتانسیل استقلالطلبی ملتهای مسلمان نیست. آنچه که در حال حاضر(از ماه سپتامبر ۲۰۲۲) در ایران جریان دارد – تحت عنوان اعتراضات – مهسا- امینی، حائز اهمیت جهانی است. این اعتراضات که در دهها شهر گسترش یافت، از روز ۱۶ سپتامبر در واکنش به قتل مهسا امینی ۲۲ ساله با اصلیت کردی که توسط ” گشت ارشاد” به خاطر “بدحجابی” دستگیر و در اسارت پلیس در پی ضربات به سرش جان باخت.
این اعتراضات چندین مبارزه را در یک واحد به هم پیوند میدهند(علیه سرکوب زنان، علیه سرکوب دینی، برای آزادی و علیه ترور دولتی). (برعلیه فقر و بیکاری و بیآتیه بودن جوانان- مترجم). از آنجا که ایران در زمره کشورهای غربی به شمار نمیرود، شعار «زن-زندگی-آزادی» با شعار «#من_نیز» (#MeToo) بسیار متفاوت است: این شعار میلیونها زن را بسیج نموده، و این جنبش مستقیا با اعتراض همه به انضمام مردان پیوند خورده. برخلاف اغلب موارد فمینیسم در غرب، این جنبش مخالف مردان نیست. زنان و مردان در کنار یکدیگر بر علیه بنیادگرائی مذهبی مبارزه میکنند که توسط ترور دولتی حمایت میشود. مردان با شعار زن- زندگی- آزادی به خوبی میدانند که مبارزه برای حقوق زنان، نبردی برای آزادی آنها نیز هست: سرکوب زنان یک جریان ویژهای نیست، این صرفا صحنهای است که در آن به وضوح سرکوب تمام جامعه را نشان میدهد.
معترضان که تنها کردها نیستند، به روشنی میبینند که سرکوب کردها آزادی خود آنها را محدود میکند: همبستگی با کردها تنها راه رسیدن به آزادی در ایران است. آنها مشاهده میکنند که رژیمی که برای حفظ خود نیازمند پلیس سرکوبگر اخلاق است به اصالت تجربه دینی، که با این وسیله حکومت خود را توجیه مینماید، خیانت میکند. جنبش ایرانیان آنچه را که نیروهای چپ غربی تنها میتوانند خوابش را ببینند، تخقق میبخشد. آنها از تلههای فمینیستی بورژوازی غربی پرهیز میکنند: آنها مبارزه برای آزادی زنان را مستقیما با مبارزه زنان و مردان و در مخالفت با سرکوب اقلیتها بر علیه بنیادگرائی دینی و ترور دولتی، پیوند میزنند. آنچه که در ایران در حال انجام است، چیزی است که در غرب نیز در انتظار ماست؛ آنجا که سرکوب سیاسی، بنیادگرائی دینی و سرکوب زنان همواره در حال گسترش است… ما در غرب میبایست از ایران بیاموزیم و نیازمند جنبش مشابهی در آمریکا، لهستان، روسیه و بسیار کشورهای دیگر هستیم.
حال هر نتیجهای که اعتراضها در ایران در پی داشته باشند، تعیینکننده آن است که جنبش ادامه پیدا نماید، شبکههای اجتماعی، حتی چنانچه سرکوب دولتی بهطور موقت موفق هم بشود، سازماندهی شده و فعالیتها بهطور مخفیانه ادامه یافته و زمینهساز خیزش بعدی باشند.
این کافی نیست که به آن سمپاتی نشان داده و یا با آن ابراز همبستگی کنیم: آنها فرسنگها با ما فاصله نداشته و بخشی از یک فرهنگ غریبه نیز نیستند. همه یاوهها در مورد ویژگی فرهنگی (که غالبا توسط نیروهای مرتجع جهت توجیه دینی و و یا قومیتی استفاده میشود) امروز بیمعنا هستند. ما میبایست به این آگاهی برسیم که نبرد ایرانیان نبرد همه ماست. ما نیازی به پادشاه زنی چون تروس و نانسیا (در فیلم پادشاه زن) نداشته، بلکه محتاج زنانی هستیم که همه ما را برای “زن، زندگی، آزادی” بسیج کنند.
——————————
زیر نویس
۱- اِسلاوُی ژیژِک (Slavoj Žižek) اهل اوسلوونی، پروفسور و استاد دانشگاه در دانشگاه لوبلیانا و لندن، یکی از معروفترین تئوریسینهای فرهنگی زمان حاضر است. سال قبل (۲۰۲۲) اثری از او تحت عنوان “بینظمی در آسمان. وضعیت مشوش زمینی” Unordnung im Himmel. Lagebericht aus dem irdischen Chaos (2022،wbg) منتشر شد.
۲- ترجمه نوشتار فوق به زبان آلمانی اول بار در چهارم اکتبر ۲۰۲۲ در روزنامه Berliner Zeitung انتشار یافته.
۳- Impulse für 2023, philosophie Magazin، Sonderausgabe Nr. 23، Philomagazin Verlag