اشعار اعتراضهای ایران این شماره به دو شعر از دو شاعر زن اختصاص دارد که برای مهسا امینی و خدا نور لجه ای سروده اند.
نه تنها کشته شدن مهسا امینی، دختر جوان ۲۲ ساله سقزی، الهامبخش شاعران بسیاری بوده است، بلکه برخی دیگر از کشته شدگان جوان این اعتراضات، منبع الهام شاعرانی بوده است که میخواستند روایت آنان را در شعرهای خود جاودانه کنند. یکی از آنان «خدانور لجهای»، جوان ۲۷ ساله، از اهالی شیرآباد زاهدان بود. جوانی که بعد از کشته شدناش، ویدئوهای متعددی از رقصیدن زیبای محلی او در فضای مجازی منتشر شدند. جوانی بدون شناسنامه اما لبریز از شور زندگی.
ماندانا زندیان، شاعر، نویسنده و پزشک ساکن لسآنجلس، شعری برای خدانور سروده است:
نامش زاهدان است
نامش زاهدان است
ناخدای زخمهای خود، در خون.
چندپاره میشود درد
در شرجیِ چشممهایش
پلک که میزند هر بار وُ
تیر میکشد مرگ
از خطابهٔ تبعیض،
که سر میرود از گلوی گلوله، بلند وُ
جان میدهد به قبرهای بینشان.
نامش زاهدان است
وَ نور
که راه میرود در رگهایش، آرام، بَم،
سفید،
تاب میخورد در صدای خیابان،
که باز میشود،
میخواند،
میرقصد، با موسیقیِ «مرگ بر دیکتاتور»،
در صدای تاریخ وُ
گلوی انسان.
آتفه چهارمحالیان، شاعر، فعال حقوق کودکان و عضو سابق هیات دبیران کانون نویسندگان ایران، از چهرههای شاخص شعر اعتراضی در ایران است. او در ۱۱ مهر ۱۴۰۱، توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده و مدت ۷۱ روز در زندان اوین به سر برد. به گفته آتفه چهارمحالیان، یکی از دلائل بازداشت او سرودن شعری برای مهسا امینی بوده. این شعر در صفحه اینستاگرام خانم چهارمحالیان منتشر شده است:
اینها را باید ساده بگویم
اینها را باید ساده بگویم
تا بخوانی، ما در ازای هم ایستادیم
که کلمهها، شاخهی زیتون شوند
و تو در اتاق ِ تنهایت هرروز
کُشتهای
بی سیاره نباشی.
مرزها حاصلان ِ تناند
خارهایی که دور قلب ِ خود میکشیم
تا از مرگ ِ دیگری جدایش کنیم.
مغزم را برایت میسایم
کلماتم را به رود ِ شب میریزم
تا نهال ِ تو از صبح بروید
و خونی را به فردا ببری
که آزادی، برایت سروده است.
ببین چقدر کوچک است
اما نگاهش دار و زنده ببوسش
گلی پژمرده را
که از گوری گرم رویاندم
تا پنجرهات زیبا
و آزادی
واژهای شود
که تاریخی دارد
اینها، مادران ِ تو بودند
که دشنه از دهانها چیدند
با قلبی شکافته بر زمین ریختند
تا ریشههایت، پستانِ اعماق را بمکد
و بدانی درخت
تنها از خاکهای تنومند میروید.
اگرچه دستگیری و زندانی کردن هم، آتفه چهارمحالیان را از سرودن شعر بازنداشت و یکی دیگر از شعرهای خود را که بسیار در شبکههای اجتماعی دیده و بازنشر شده است را سرود:
این زندان را با خودم میبرم به دشت
از او میپرسم این غروب
شیون کدام شهر بر مطبخ جنازه سوخت؟
این گهواره را
که از استخوانم زده بیرون
میدهم بادها به دماوند ببرند
هوا را برایش از میان زوزهها بیرون بکشند
و غبار قلهای را
که از لای سیمها میبویمش
از روی چهرهی قبرها کنار بزنند.
امشب را با خورشید میخوابم
که از او شقایقی سوخته در گلوم
به درهای باز میگویم:
معشوق!
تا آن نفس که دیگر برف
روی صورتم آب نشود
تو اما ای میهن
به خون سلولها بگو که دوام صبحاند
بگو هر چشمی بیدارتر بماند
شب تاریکتر میکوبد بر پلکهاش
*
تئودور آدورنو، فیلسوف شهیر آلمانی، در سال ۱۹۵۱ میلادی، در تشریح نظریه «دیالکتیک فرهنگ در برابر بربریت» و آنچه در جریان هولوکاست در کشورش رخ داده بود، نوشت: «بعد از آشویتس، شعر گفتن بربرمنشانه است.» او بعدها در توضیح بیشتر این موضع گفت که با شعر به طور کلی مشکلی ندارد، بلکه نگران این موضوع بوده که روایت فاجعه هولوکاست در قالب شعر، ابعاد کامل آن را نمایان نکند. هربرت مارکوزه، دیگر فیلسوف مهم آلمانی و دوست آدورنو، کلمه غنایی را به این جمله اضافه کرد و معتقد بود شعر غنایی یا شعر عاشقانه گفتن بعد از وقوع فاجعه، از میزان دهشتناک بودن آن میکاهد.
نه تنها در رد و یا تاکید این نظریه و آن جمله معروف، اشعار بسیاری سروده شده بلکه این اشعار شاعران جهان است که همچون دیگر آثار هنری، هنوز تاثیرات دهشتناک آشوویتس و دیگر جنایات بشری را یادآوری میکنند. تاریخ ادبیات جهان نشان داده که در بزنگاههای تاریخی، در برهههای حساس ملی و بینالمللی و پس هر تراژدی انسانی که خود را از پس خون و درد و مصیبت نشان میدهد، این هنرمندان و البته شاعرانند که حقیقت موجود را از ورای آثار خود حفظ و جاودان میکنند.
میگویند ذات شعر رو به آزادگی و آزادی دارد و شاعر نمیتواند در برابر هر آنچه که مقابل آزادی است، خاموش بماند. تنها سلاح شاعران کلمه است و تنها راه مبارزهشان سرودن شعر. در تاریخ ادبیات ایران نیز شاعران پرآوازه ایرانی، با سرودن شعر، در هر دورهای، در مقابل ظلم و بیعدالتی ایستادند. از زمان فردوسی بزرگ از قرن چهارم هجری، تا به امروز در زمانی که در آستانه اولین سالگرد کشته شدن مهسا امینی و اعتراضات گسترده به آن و البته سرکوب شدید و خشن معترضان هستیم؛ اعتراضاتی که در یک سال اخیر منجر به جنبش «زن، زندگی، آزادی» شده است. زنان شاعر نیز در همبستگی و حمایت از این جنبش، شعرهای بسیاری سرودهاند. از چهرههایی مطرح و نامدار تا نامهایی گمنام و بینشان. از شاعران داخل ایران تا شاعران مهاجر و تبعیدی.
به ۱۰ نمونه از شعرهایی پرداختهایم که در یک سال اخیر و متاثر از کشته شدن مهسا امینی و جنبش «زن، زندگی، آزادی» توسط شاعران زن ایرانی سروده شدهاند.
بیتا ملکوتی
منبع بی بی سی
“زن روز”
در هر شماره دو شعر ازشعرهای منتخب بیتا ملکوتی و مقدمه مربوط به این مجموعه را باز نشر می کند.