خستهایم آقای پور احمد. خستهایم از اینکه مدام در خاطرات گذشته دنبال خوشی بگردیم یا فکر کنیم خاطرات خوش داشتهایم. خستهایم از مُردن آدمهای بزرگ و کوچک شدن روز بهروز زندگی. خستهایم از نبود عدالت و کمبود انسانیت.
میدانم که شما برای برانگیختن حس ترحم ما نرفتهاید. شما این رفتن را انتخاب کردید تا صدای مرگتان بلندتر از مرگ معمولی باشد. شما پسر بیبی بودید. پسر اصالت و فقر و سربلندی. شما پسر بیبی قصههای ما بودید. ولی با این وجود خیلی رفتنتان سوگوارمان کرد.
پدرم میگفت: «درباره خودکشی حرفهای احمقانه زیاد شنیدهام، اما نسبت به مردی که با عزم راسخ خودش را کشته، هرگز احساسی جز احترام نداشتهام. اینکه آیا خودکشی کار شجاعانهای است یا نه، فقط برای کسانی مطرح میشود که خودشان را نکشتهاند.»