پيروز سمبل يك ملت شد ، سمبل اميد و مقاومت براي زندگي ، براي بقا ، مرگش قلب اكثر ما را به درد اورد ، من دلم براي شكم گردش با خال هايي از جنس اميد تنگ مي شود ، نه امروز بلكه از روزي كه متولد شد اميدي در دلم كاشته شد ، اميدي كه حتي با مرگش ادامه دارد ، من اميدوار به ايران و ايراني شدم .
مني كه سالها تجربه هاي تلخ و شيرين از نجات حيوانات داشتم نا اميد و سرخورده از حيوان دوستي و طبيعت دوستي ايراني ها بودم ، اما تولد پيروز چراغي را در دلم افروخت ، كه ايراني بيدار شده و براي تولد يك يوز ايراني شادمان است ، براي محيط زيست ايران دلش مي تپد ،. پيروز و بزرگ شدنش را دنبال مي كند ، و پيروز را دوست دارد ، اين خبر خوش و اتفاقي مبارك است كه بايد قدرش را دانست ، بايد اميدوار بود كه پيروز هاي ديگر متولد مي شوند و زنده مي مانند ، چرا كه ايراني ارزش حيوان و محيط زيست وطنش را دريافته ، اين عزا داري عمومي براي پيروز چقدر با شكوه است ، با تمام اندوهم براي پيروز ،قلبم پر از اميد است و مي دانم ايران و ايراني تا ابد چشمان زيباي پيرو. را به ياد خواهد داشت و براي بقا تالش خواهد كرد.
تسليت به اقاي شهرداري عزيز كه براي پيروز مادري و پدري كرد.َ