مُشتی کهنه ناپلئون!

امیرعزتی

گراهام گرین نویسنده نامدار انگلیسی قلمزن زبان درازی بود. معمولا در امور سیاسی دنیا دخالت های جدل انگیز می کرد. یک بار در سفری که به مسکو رفته بود، یک فضانورد روس، نسخه ای از کتاب “آدم ما در هاوانا” نوشتۀ گرین را به خود او هدیه کرد. این فضانورد در یک سفر پنج ماهۀ فضایی اجازه داشته فقط سه کتاب با خودش به فضا ببرد و “آدم ما در هاوانا” یکی از آن سه کتاب بوده. فضانورد روس، توی این کتاب برای گرین نوشته بود “کتاب هایی هستند که آدم به محض خواندن فراموششان می کند. پاره ای دیگر آدم را وامی دارند که دو یا سه بار آنها را بخواند. اما این کتاب شما را من در همۀ عمرم خوانده ام. هم در زمین هم در فضا. و حالا تمام آن را ازبر دارم. تمام مکان های کتاب را در هاوانا از نزدیک دیده ام. این کتاب با ارزش ترین دارایی من است، و حالا با تشکر فراوان آن را به شما که آفریننده اش هستید بر می گردانم.”

گراهام گرین از سال ۱۹۶۱ به بعد سفر به شوروی را بر خودش حرام کرد. اما بعدها به دعوت اتحادیه نویسندگان برای شرکت در کنفرانس صلح به مسکو رفت. کنفرانس صلح را با همۀ تبلیغاتی که برای آن شده بود و با همه زرق و برقش، گرین “سراپا کسالت” توصیف کرد. اما او برای گورباچف احترام قائل بود. باور داشت که او مرد ِ دگرگون سازی هاست. گرین معتقد بود هرگونه دگرگونی در شوروی باید از ک گ ب سرچشمه بگیرد. این دستگاه جوان ترین و زیرک ترین نیروی جامعۀ روس را می گیرد، پرورش می دهد، و به خارج می فرستد تا از احوال جهان آگاه شوند. در حالی که نظامی های شوروی مشتی کهنه ناپلئون هستند.
گرین وقتی سفر به شوروی را برای خودش ممنوع اعلام کرد، انتشار آثارش را در شوروی نیز قدغن کرد. پس از اعلام این موضوع گرین نامه ای از شوروی دریافت کرد. این نامه از “کیم فیلبی” عضو عالیرتبۀ پلیس سیاسی انگلیس بود که در ۱۹۶۳ به شوروی گریخت. فیلبی و گرین از دوستان قدیم بودند. در ادارۀ پلیس سیاسی فیلبی عضو ارشد و گرین زیردست او بود. فیلبی در نامه اش نوشته بود “من تصمیم تو را تایید می کنم. و باشد که این اعتراض شرافتمندانه باعث بشود که وضع شوروی تغییر کند و ما در آینده بتوانیم شامی و جامی با هم بزنیم و یاد از گذشته های خوب بکنیم.”
بعدها، در سفر گرین به شوروی، این دو یار دیرین، بی آن که کسی جرات به سوال کشیدن ِ گرین را داشته باشد، در شوروی با هم دیدار کردند.
دستگاه قدرت انگلیس فیلبی را خائن می داند. گرین در گذشته های دور، زمانی که احساس کرد فیلبی اسیر جاه طلبی هاست از پلیس سیاسی کناره گرفت. اما گرین پس از دیدارش با فیلبی گفت “او هر چه کرد، برای پول نبود. برای هدفی بود. “
گرین در سفرش به شوروی با گورباچف هم دیدار کرد. او گورباچف را تحسین می کرد و می گفت “کاش در واشنگتن هم مردی با همین مشخصات در کاخ سفید وجود می داشت.” گرین با همه شهرتش و قدرت قلمش هرگز جایزه نوبل نگرفت.
یک وقتی “بورگز” نویسنده و ژورنالیست انگلیسی از گرین پرسید:
“تو کی خیال داری جایزه نوبل بگیری؟”
گرین در جواب گفت:
“بله، یک وقتی یک روزنامه سوئدی هم از من پرسید با جایزه نوبل چطوری؟ و من در جوابش گفتم من منتظر دریافت جایزه ای بزرگ تر از آن هستم.”
و وقتی بورگز پرسید “کدام جایزه؟” گرین جواب داد “مرگ!”

*
از کتاب “با شما نبودم” نوشته “بهمن فرسی”

عکسی از الک گینس، بازیگر نقش شخصیت اصلی فیلم “مامور ما در هاوانا” و گراهام گرین نویسنده کتاب و فیلمنامه