نامه ی شرم آور!

 

سپیده حجامی

 

خطابم به شما ۱۲۶ سینماگر هنرمندی‌ست که دغدغه مردم غزه و فلسطین دارید و خواهان پایان جنگ شده‌اید.

جنگ سیاه است؟ تلخ است؟ ویران‌کننده‌ست؟ من هم با شما موافقم. جنگ یکی از سیاه‌ترین، تلخ‌ترین و ویران‌کننده‌ترین اتفاق‌هایی‌ست که به دست بشر رقم می‌خورد.
دست مریزاد به شما که انسانیت به خرج دادید و پایان جنگ اسرائیل و فلسطین را از دبیرکل سازمان ملل طلب کردید.

به واسطه‌ی این درخواستِ به ظاهر انسان‌دوستانه‌ی شما چند سوال در ذهن من ایجاد شد. امید که احساس مسئولیت کرده و به سوالاتم پاسخ دهید…
آیا شما خود را بی‌طرف و صرفا انسانی دغدغه‌مند می‌دانید؟ در نامه از کودکان و زنان غزه نوشتید و برای نجات جان آنان درخواست کمک کرده‌اید، تکلیف زنان و کودکان اسرائیلی که حماس از آنان بعنوان گروگان استفاده می‌کند چیست؟ جان آن‌ها ارزش ندارد؟ چرا از آن‌ها چیزی ننوشتید؟ چطور چشم‌تان را بر نوزاد اسرائیلی که در دست حماس اسیر است بستید؟

آیا همانقدر که جنگ اسرائیل و فلسطین برایتان مهم است، به سایر نقاط دنیا فکر می‌کنید؟ آیا زمانی که پوتین، رفیق گرمابه و گلستان رهبر جمهوری اسلامی، بر سر بی‌گناهانِ بی‌پناه اوکراینی بمب می‌افکند هم، برای توقف جنگ طومار نوشتید؟؟

در نامه به رئیس سازمان ملل از غیرنظامیان خصوصا کودکان فلسطین گفته بودید. نظرتان درباره کودکان ایرانی چیست؟ کیان پیرفلک، هستی نارویی، سیاوش محمودی، حسین محمدزهی و… که به ضرب گلوله جنگی در خیابان‌های ایران کشته شدند، ریرا اسماعیلیون، دانیال قندچی، کوردیا مولانی و ۲۶ کودک بی‌گناه دیگری که سرنشین پرواز ۷۵۲ بودند، شامل حال لطف شما نمی‌شوند؟

حقوق کودک مهم است، اما ظاهرا برای شما مهمتر از کودک و حق حیاتش، جغرافیا و مذهب اوست… در نتیجه خون کودک فلسطین از سایر کودکان، حتی از کودکان وطن رنگین‌تر می‌نماید چرا که ما مردم ایران در چند سال اخیر ندیده و نشنیده‌ایم قدمی برای نجات کودکان ایران برداشته باشید…

سکوت مصلحتی و منفعت‌طلبانه شما شرم‌آور است. در نامه سعی بر بیدار کردن وجدان “آنتونی گوترش” کرده‌اید! هنگامی که با شلیک دو گلوله ۱۷۶ انسان بی‌گناه که شامل ۲۹ کودک می‌شدند، در آسمان ایران به قتل رسیدند، وجدان شما در خواب بود و یا شاید هم به خواب زده شده بود. هنگامی که کودکان خطه کردستان و سیستان و بلوچستان برای رسیدن به مدرسه مجبور به عبور از مسیرهای صعب‌العبور هستند و جان‌شان را در این راه از دست می‌دهند، وجدان شما همچنان در خواب است. هنگامی که انگشتان ظریف دستان کودکان سیستان و بلوچستانی برای قطره‌ای آب، طعمه تمساح می‌شود وجدان شما همچنان در خواب است. اما برای کودکان فلسطین دایه مهربان‌تر از مادر شده و خطاب به رئیس سازمان ملل دست به قلم می‌شوید؟

گویا دفاع از حقوق کودکان فلسطین نان دارد و دفاع از کودکان وطن باعث قطع نان می‌گردد! و شما انتخاب گزینه اول را انتخاب کردید…
شما را ارجاع می‌دهم به ضرب‌المثل معروف ایرانی “چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است”

شما که در قصه‌گویی تبحر دارید، پیشنهاد می‌کنم از قلم‌تان استفاده کرده و شرایط اسفناک امروز ایران را برای رئیس سازمان ملل تشریح کنید، به او و سایر سیاست‌مداران دنیا از وضعیت جنگیِ پنهان، که مردمان ایران با آن دست و پنجه نرم می‌کنند، بگویید.

قصه زندگی ایرانیان را به هر شکلی که تعریف کنید سراسر رنج است و درد. چه یک قصه خطی ساده باشد، چه روایتی موازی و کشویی داشته باشد و چه قصه‌ای باشد ساختارشکن در سبک پست‌مدرن! وجه مشترک همه سبک‌ها درد است، دردی که مانند بختک بیش از ۴ دهه بر زندگی ایرانیان سایه افکنده است.

به رئیس سازمان ملل بگویید ما مردم ایران اگر چه مورد هجوم و حمله کشوری بیگانه قرار نداریم، اما ۴۴سال است قومی بیگانه به خاک، فرهنگ و ثروت‌ملی‌مان حمله کرده و دار و ندارمان را به تاراج برده، بنویسید براساس قوانین بین‌المللی ما در شرایط جنگی نیستیم اما در شرایط جنگی زندگی می‌کنیم! به او بگویید دختران ما در مدارس در معرض حمله شیمیایی قرار می‌گیرند، جوانان ایرانی ناامید از فردا خودکشی می‌کنند، سفره ایرانیان روز به روز کوچکتر می‌شود، زندان‌ها در ایران پر است از نویسندگان و دانشجویان و آزادی‌خواهان… برای یک بار هم که شده در سمت درست تاریخ بایستید و برای هم‌وطنان خود قدمی بردارید…

و در پایان امیدوارم به رهبر جمهوری اسلامی اقتدا نکرده و روش او را به کار نگیرید. چرا که عدم پاسخگویی از صفات بارز علی خامنه‌ای می‌باشد! امید که شما با پاسخ به سؤالات و دغدغه‌های شهروندیِ یک ایرانی، نشان دهید خط و مشی متفاوتی دارید.