ندا، سمبل قیام ۸۸

هاجر رستمی

 

روز ۳۰ خرداد ۸۸، در گرماگرم اعتراضات مردم ایران به تقلب در اعلام نتیجه انتخابات قلابی رژیم، دختر جوانی هدف یک تک تیرانداز شبه نظامی لباس شخصي قرار گرفت. به گفته عفو بین الملل این واقعه در پی چراغ سبز علی خامنه ای در نماز جمعه ۲۹خرداد ۱۳۸۸ به نیروهای سپاهی، بسیجی و انتظامی برای سرکوب معترضین رخ داد.

انتشار فیلم کوتاهی از لحظات جان سپردن ندا آقا سلطان که با تلفن همراه گرفته شد، بازتابهای فراوانی در جهان به دنبال داشت و از آن پس چهره او که با چشمان باز با زندگی وداع کرد، تبدیل به سمبل قیام نوپای مردم ایران علیه حاکمیت ظلم و جور آخوندی شد و چشمان جهانی را به واقعیت آنچه در ایران می گذرد باز کرد.  به نوشته هفته نامه تایم، لحظه جان سپردن ندا آقا سلطان پربیننده ترین مرگ یک انسان در تاریخ بشریت شد.

راستی ندا که بود؟ کدام چرائیها او را به خیابانها در بحبوحه اعتراضات کشانده بود؟ او چه می‌خواست؟

ندا آقا سلطان متولد ۳ بهمن ماه ۱۳۶۱ در یک خانواده متوسط در تهران و دانشجوی دانشکده الهیات و معارف واحد شمال دانشگاه آزاد تهران بود ولی به دلیل فشار از جانب مسئولین دانشگاه به خاطر رعایت حجاب اجباری ترک تحصیل کرد. پس از آن به طور خصوصی به فراگیری زبان ترکی و موسیقی پرداخت و ویالن می نواخت.

ندا آقا سلطان چهره قیام سال ۸۸

خانم هاجر رستمی مادر ندا آقا سلطان در وصف دخترش می‌گوید:

ندا دنبال آزادی بود. او به عنوان یک زن، دنبال آزادی های اجتماعی و زندگی انسانی بود. همیشه می گفت: «زن و مرد هیچ تفاوتی با هم ندارند برابر هستند اما چرا در ایران حقوق زن و مرد یکی نیست. چه فرقی بین زن و مرد است؟ چرا چون زن هستم باید حجاب اجباری داشته باشم و در قانون حق من ضایع شود».

ندا به دلیل اینکه در دانشگاه چادر اجباری بود نتوانست این اجبار را بپذیرد و دانشگاه را ترک کرد. مدام می‌گفت: «در محیطی که همه زن هستند چرا باید چادر سر کنم؟ چرا وقتی بیرون می روم باید نگران باشم که به نوع پوشش من گیر ندهند و چرا مهمانی که می روم باید استرس داشته باشم که یکباره نریزند و نگیرند… برای ندا در اصل برابری زن و مرد، دغدغه بود. او آزادی می خواست…».

روز ۳۰ خرداد ۸۸، ندا آقا سلطان در حالیکه خود در انتخابات پوشالی ریاست جمهوری رژیم شرکت نکرده و رأی نداده بود، در اعتراض به اعلام نتیجه تقلبی انتخابات، در اعتراضات مردمی شرکت کرد.

حمید پناهی معلم موسیقی ندا که با او به قصد شرکت در تظاهرات رفته بودند درباره ندا گفت که او یک فعال سیاسی نبود ولی نسبت به نتیجه انتخابات ناراحت بود. خانواده و نامزدش به او اصرار کرده بودند که در خانه بماند ولی او پاسخ داده بود که از مرگ نمی ترسد.

مادر ندا در همین رابطه می گوید:‌«روز ۲۵خرداد چند نفر را شهید کرده بودند. این خیلی روی ندا تأثیر گذاشته بود. ۱۸۰درجه تغییر کرده بود.» خانم هاجر رستمی افزود:‌ «روز شنبه ساعت که نزدیک ۳ شد لباس پوشید که برود. خواهش کردم که نرو و گفتم که حکم تیر داده اند، اما گفت من با جوانهای دیگر چه فرقی دارم. آنها هم همه پدر و مادر دارند. هرچه گفتیم امروز خیلی اوضاع خطرناک است، قبول نکرد و رفت.»

این چنین بود که شوق آزادی، ندا را برای دادخواهی مردم در زنجیر در روز ۳۰ خرداد ۸۸ به خیابانها و پذیرش خطر کشاند.

ندا آقا سلطان شیفته آزادی و سرشار از شادی و عشق و زندگي بود. ندا به دنبال ایرانی  بود که در آن زن در مقام انساني خود آزاد و برابر با مرد شناخته شود، و زنان و دختران ايران استعدادهايشان شكوفا گردد و توانايي شان در سازندگي جامعه و پيشرفت آن بكار گرفته شود. ايراني كه موسیقی، شاد زیستن، عشق ورزیدن و دوست داشتن در آن حرام و فعل ممنوعه نباشد. و در یک کلام ندا حامل آرزوهایی بود که آخوندهای حاکم آن را بر زنان و همه مردم ايران حرام می‌دانند.

مزار ندا آقا سلطان

و چنين است كه ندا آقا سلطان سمبل شورش زنان به جان آمده ایران علیه همه بیدادها و قوانین زن ستیز آخوندهاست. پس از شهادت ندا یک جمله زبانزد خاص و عام در ایران و سراسر جهان شد که گویای حقیقتی بزرگ و موجب بیداری بسیاری وجدانها شده است:‌

«ندا با چشمان باز از دنیا رفت، شرم بر ما اگر با چشمان بسته زندگی كنیم».