سجاد نعلبندی
زمانهای دور ، پیرزنی همسایه ما بود که می گفت دختر یا ازدواج می کنه یا خانم معلم میشه! آن موقع معنی حرفش را نفهمیدم بعد که بزرگ شدم و معلم شدم و در جلسات و مدارس دخترانه با برخی خانم معلمها روبرو شدم با تمام وجود معنی حرفش را دریافتم! قیافه های عصبانی اخمو …. یادم هستم مدرس دوره ضمن خدمت خانم معلمهای نهضت سوادآموزی بودم وارد کلاس که شدم همه سبیل دار و چادری فقط چشمهایشان برق می زد. این بخش گفتارم مربوط به خانمهای بازجو و حجاب بان هایی است که مصداق همان برخی خانم معلمهای مورد بحث هستند که فقط باید برق چشمانشان را دید که همان اشعه جهنم ،شیخ و خطباست! بگذریم صحبت از نفی بلد سپیده قلیان زندانی زن آزادیخواه ایرانی هست که اعلام خطر برای خانواده اش کرده و باید صدای او و همفکران و همراهانش باشیم و آنها را در این کار زار سترگ تنها نگذاریم!
نفی بَلَد اصطلاحی در فقه و حقوق اسلامی است که به معنای تبعید است. اخراج یک فرد یا گروه از یک مکان یا سرزمین که یکی از انواع مجازات و به معنای دورکردن و بیرونکردن مجرم از محل ارتکاب جرم و یا محل اقامتش است. اما منظور سپیده قلیان از نفی بلد حبس نفی بلد است که طبق شرع و قانون محکومان به «حبس نفی بلد» باید در تمامی مدت محکومیت در حبس انفرادی بمانند پس طبق نظر وزارت اطلاعات ایران سپیده باید در تمامی مدت محکومیت در انفرادی بماند تا بدترین شکنجه های روحی و روانی را با گوشت و خون خود لمس و احساس و زندگی نماید تا بلکه اینها راضی و خشنود شوند!
نفی بلد که از ابداعات و اختراعات فقه اسلامی است و باید یک عامل بازدارنده باشد اما در حکومت فعلی فقط برای جرمهای عقیدتی و سیاسی بکار گرفته می شود تا سلطان به سلامت باشد و خدشه ای به اجلال ایشان وارد نگردد. حبس نفی بلد چند سالی هست که برای زندانیان دو تابعیتی اعمال می شود تا کشورهای تابعیتی اینها را وادار به گرفتن و دادن امتیازهای پولی و حقوقی بنمایند و نه تنها جنبه بازدارنده ندارد بلکه جنبه درآمدزایی و کسب امتیاز دارد اما این ماده ی حقوقی اسلامی برای متهمان سیاسی و عقیدتی ایرانی حکم مرگ تدریجی داشته و برای زهرچشم گرفتن از جامعه ی در حال انفجار بکار گرفته می شود و کسی جوابگوی این قبیل اقدامات نیست چراکه حکومت خود را ملزم به پاسخگویی به هیچ مرجعی نمی داند.
نامه سپیده قلیان:
با دستور وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی، محکوم به نفی بلد هستم.
سالهاست که در تبعید به سر میبرم. طی این سالها برای رفع این حکم دست به هر کاری زدهام؛ نامه نگاری، مذاکره، مناقشه، تحصن، اعتصاب. گفتهام جان و نان خانوادهام در خطر است، هر هفته طی کردن هزاران کیلومتر راه مصیبت است. اما هر بار با ادامهی روند تبعید به من محرز شده است که حرف نماینده سازمان زندانها در زندان بوشهر درست بود: جنازهت به خوزستان بازخواهد گشت.
علی ایحال در این مصیبتکده که ملتمان مرگ را نفس میکشد صحبت از رنج نفی بلد برای من و خانوادهام شاید بیجهت باشد. نفی بلد من در برابر اینکه جمهوری اسلامی در روز روشن میتواند کودک ۱۶ ساله را سلاخی کند هیچ است. اما این نامه را ثبت کردم که بگویم اگر این کیلومترها روزی قاتل خانوادهام شد، یادمان باشد که به غیر از مذاکره و مناقشه با نامسئولین نامحترم جمهوری اسلامی و تحصن، اعتصاب و نامهنگاری با آنها، به مردم نیز گفتهام: من سپیده قلیان پنج سال است که به دستور وزارت اطلاعات به نفی بلد محکوم شدهام!
سپیده قلیان
آذر ۱۴۰۲ زندان اوین
نقاشی صفحه اول از هنری ماتیس