صبا محبی
داستان با این صحنه آغاز میشود که شبی میجرِ پیر، حیوانات مزرعه را دور خودش جمع میکند و به آنها از رویایی که در سرش دارد، صحبت میکند. اینکه در مزرعه همهی حیوانات در کنار هم زندگی میکنند و هیچ انسانی برای کنترل آنها وجود ندارد. او به حیوانات گفت که باید کار کنند تا چنین بهشتی را بسازند و به آنها یک سرود به نام «حیوانات انگلیس» یاد داد. حیوانات با شور و شوق بسیار از ایدهی میجر استقبال کردند.
میجر پیر سه شب بعد از این صحبتها میمیرد. سه خوک جوانتر، اسنوبال، ناپلئون و اسکویلر ایدهی او را در غالب تئوری حیوانگرایی بسط دادند. یک شب حیوانها موفق شدند مزرعهدار را شکست دهند و باعث شوند از مزرعه فرار کند. آنها نام ملک را به مزرعه حیوانات تغییر دادند و شبانهروز تلاش کردند رویای میجر پیر را بسازند. در ابتدای تشکیل مزرعه حیوانات (قلعه حیوانات) همهچیز به خوبی پیش رفت. اما به مرور همهچیز تغییر کرد؛ به حدی که چیزی از آرمان اولیه باقی نماند.
پنج سوالی که به درک بهتر این کتاب به ما کمک میکند:
۱- چرا مزرعه حیوانات (قلعه حیوانات) یک اثر تمثیلی است؟
اتفاقها و شخصیتهای داستان مزرعه حیوانات همگی اشاره به اتفاقها و شخصیتهایی در خارج از داستان دارند. به طور خاص خیلیها اعتقاد دارند این داستان اشارهای به انقلاب روسیه و مشکلات بعد از آن دارند. اورول میخواست داستان انقلاب روسیه را جوری بنویسد که همه بتوانند بفهمند، حتی اگر جزئیات دقیق تاریخی را ندانند. برای همین این داستان را نوشت. مزرعه حیوانات تنها داستان تمثیلی تاریخ روسیه نیست. علاوهبراین رمان قلعه حیوانات بحث بزرگتری دربارهی قدرت سیاسی و ظلم را به طور کلی باز میکند.
۲- حیوانگرایی چیست؟
ناپلئون، اسنوبال و اسکویلر ایدهی میجر پیر را، اینکه حیوانات هم حق آزادی و برابری برای داشتن دستگاه فکری کامل دارند، مطرح کردند. این ایده را آنها تحت عنوان حیوانگرایی (اصطلاحی در برابر انسانگرایی) گفتند. به مرور زمان که خوکها توانستند قدرت بیشتری به دست آورند، فرمانهایی را که روی انبار کشیده بودند، تغییر دادند، تا جایی که حیوانگرایی به اندک قواعدی تقلیل یافت که کاملا با ایدهی کلی و اصلی تناقض داشت:
ادامه مطلب را اینجا بخوانید.