مهدی نصیری
من در سال ۵۸ هنوز سنم برای آری گفتن به جمهوری اسلامی قد نمیداد و نتوانستم رأی بدهم اما از همان روز مثل میلیونها ایرانی به شعارهای انقلاب ۵۷ و شخص آقای خمینی دل بستم و به عبث و از سر ناآگاهی خیال بحر میپروریدم:
خیال، حوصلهٔی بحر میپزد هیهات
چههاست در سرِ این قطرهٔ مُحال اندیش
عجب غوغایی بود! طرفه ماجرایی بود! غریب سودایی بود! شگفت جنونی بود!
حالا باید چهل سال بنشینیم و دهها پایان نامه دکتری پدیدار شناسانه نوشته شود که انقلاب ۵۷ با آن شروع رؤیایی و این خاتمه هیولایی، چه بود؟
نظام جمهوری اسلامی هر چه بود و هست و صد البته نه جمهوری است و نه اسلامی، من با اطمینان و یقین (که متاعی بسیار نایاب است) از آن گذشته ام و مانند کسی که با مقراض تکه تکه گوشت بدن خود را می کند، روح و ذهنم را از آن پاکسازی کرده ام و همه وجود و فکر و ذکرم را ـ با بضاعتی مزجات و اندک ـ وقف نجات ایران و ایرانیان از آتشی کرده ام که به جان مام وطن افتاده است. در حکایات است که: «چون نمرود جهت سوزاندن ابراهیم، آتش برافروخت، زنبور دهان خود را پر از آب کرده از دور بر آتش میریخت. جبرئیل پرسید: این آتش بهآب دهان تو خاموش نمیشود، چه میکنی؟ زنبور گفت: بهقدر قوّه باید تلاش کنم»!
به تاولهای پایم گفته ام که سخت متاسفم که باید از مسیر آمده برگردیم اما خسارت برنگشتن، نابودی مطلق یک کشور و ملت است که من و خانواده و فرزندانم نیز جزئی از آن هستیم.
به آنانی که هنوز به عمق فاجعه جمهوری اسلامی پی نبرده اند و منافعی در دفاع از این نظام ندارند، توصیه می کنم که لختی بیاندیشند و ماهیت واقعی نظام ولایت مطلقه فقیه را در دهها بحران و ابربحرانی ببینند که بر ایران و ایرانیان تحمیل کرده است: فقر، فلاکت، استبداد، سرکوب، شکنجه و کشتار زنان و دختران و مردان معترض، نابودی محیط زیست، فساد سیستماتیک، ایلغار به سرمایه های عمومی با همدستی سرداران سپاه و آخوندهای فاسد حکومتی، حکمرانی سراسر امنیتی، خلق انواع مافیا، هزینه کرد میلیاردها دلار برای شش ارتش منطقه ای تا کسانی حس شیرین رهبری جهان اسلام را به خود بگیرند و در تاریخ جاودانه شوند!
باید در ایام رمضان و شبهای قدر یاد آور شوم که در درازنای تاریخ ایران هیچ حاکمیت و نظامی خلافتی یا شاهنشاهی نتوانست آن گونه که ولایت مطلقه فقیه دین و اعتقادات دینی را در ایران ویران کرد، ویران کند، هر چند که این تجربه تلخ سبب تحولی بزرگ در جامعه ایران برای حرکت به سوی نظامی سکولار دموکرات شده است.
زمان برای اندک کسانی که همچنان معرفتی و از سر ناآگاهی مدافع جمهوری اسلامی اند، به سرعت دارد می گذرد و بسیار زشت خواهد بود که کسانی بعد از رسوایی امام جمعه تهران و منبری محبوب و معتمد بیت رهبری که شایسته ترین فرد برای به لجن کشیدن مهمترین نهاد مدنی دینی یعنی امر به معروف و نهی از منکر هم بوده و پس از احمد جنتی حکم گرفته است، همچنان برای پیوستن به مردم دچار تردید باشند.
راستی اینان با انتخابات اخیر که با اندک دقت و تحلیلی تنها بیانگر حمایت ده تا پانزده درصدی از جمهوری اسلامی است، چه می کنند؟ آیا چون علم الهدای موقوفه خوار که چون صدیقی، یکی از تجسم ها و نمادهای راست نمای حقیقت جمهوری اسلامی است، می گویند تنها آنان که مدافع ولایت و نظام هستند، مردم هستند و الباقی علف هرزند!
دیگر فرصت زیادی برای نه گفتن به جمهوری اسلامی نمانده است، به خصوص برای آنان که سالها در زمره مقامات نظام بوده اند و از آن بریده اند اما همچنان برای گفتگو با تاولهای پای خود و تصمیم به برگشت از مسیر آمده، این پا و آن پا می کنند. به نظرم در روزی که این نظام فرو بپاشد ـ که نشانه های آن در افق هویدا شده است ـ برای آنان که دیر تصمیم گرفتند و حتی یک روز در کنار مبارزان و مردم معترض ـ که تاکنون صدها شهید و مجروح و زندانی تقدیم ایران کرده اند ـ نبودند، یوم الحسرت خواهد بود.
منبع: تلگرام نویسنده