الهام باقری
یه جماعتی هم هستن موسوم به چادریهای جلوباز که اعتقادی به جمع کردن جلوی چادر ندارن. معمولا لباس زیر چادرشون آستین مچی مشکیه با شلوار گلوگشاد مشکی و کفش ساده براق تمیز با جوراب مشکی کلفت. در مواردی دیده شده که برای احتیاط بیشتر، دو جفت جوراب کلفت میپوشن. روسریشون ساتن براق معمولا مشکیه و تا روی ابرو اومده پایین و با کش چادر محکم شده رو سرشون و پتههای بلندش تا روی ناف ادامه داره، زیر گلوشونم یا با کیلیپس خفت انداختن یا با گیره روسری، کم پیش میاد گره عادی زده باشن. صورتشون اصلاحکرده و بدون هیچگونه آرایشیه ولی نمیدونم چه صیغهایه که روی دماغشون برق میزنه و حاشا و کلا که اثر کرم باشه.
این جماعت کلا با هرچیزی که یکهزارم چربی داشته باشه مخالفن چون برای وضو بهدردسر میفتن خصوصا که صدی نودشون هم وسواس دارن. این برق احتمالا برق پاکی و پاکیزگی و طهارت زیاده و حکم همون جای مهر روی پیشونی آقاشونو داره. لبهاشون معمولا پوستهپوستهس که دراثر آبنخوردنه که بتونن حداقل ۴۸ ساعت وضوشونو نگه دارن که وقتی از این جلسه به اون جلسه و از این روضه به اون روضه میرن، دردسر وضوگرفتن با ۸۰۰ لیتر آب نداشته باشن و هرجا بانگ الله اکبر به گوششون خورد با همون ریخت وایسن به نماز. چشمهاشون فرقی نمیکنه درشت باشه یا ریز، گرد باشه یا بادومی، راست باشه یا چپ، یه دریدگی و سفیدی خاصی داره. تن صداشون بلنده و تندتند ولی شمرده حرف میزنن و اصولا با کلماتی مثل خانمم، جملههاشونو شروع میکنن. پاچهشون به مقدار قابل توجهی پارهس برای همین علاقه خاصی به گرفتن پاچه ملت دارن.
قشر مروج انرژی مثبت یه نظریهای دارن که میگن اگه به کائنات نزدیک باشی و به شناخت فردی و اجتماعی رسیده باشی، اصولا نه باید از کسی خوشت بیاد، نه از کسی بدت بیاد، کلا باید نسبت به آدما خنثی باشی تا روحت در امان باشه. من میخوام اعتراف کنم که در مواجهه با این جماعت که توی قم کم نیستن و قشنگ انگار از روی هم کپی پیست شدن چه ازنظر ظاهری، چه رفتاری، نه تنها در دورترین نقطه از کائنات قرار میگیرم بلکه از نظر شناخت فردی و اجتماعی هم گاوم یه گاو اسراعیلی به تماممعنا و از این قشر، بهغایت متنفر و بینهایت بیزار و منزجرم و اگر با من باشه چنان مشت محکمی میکوبونم وسط همون دماغ براقشون که با آسفالت کف خیابون یکی بشن. کائنات عزیز لطفا در همین یک زمینه، بنده را معذور بدارید و عفو کنید.