دکتر حسن انوری
من خدمتگزار زبان فارسی هستم، اگرچه زبان مادریام آذری است. از زمانی که مادرم شعری از حافظ را به من تفهیم کرد، شیفته زبان فارسی شدم. در دانشکده ادبیات تبریز در حضور استادانی چون ماهیار نوابی ، دکتر رجائی بخارایی، دکتر منوچهر مرتضوی، استاد ادیب طوسی و استاد ترجانی زاده و در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران در حضور استاد بدیعالزمان فروزانفر، استاد جلالالدین همائی دکتر ناتل خانلری و دکتر محمد معین و دیگر استادان کم و بیش و به قدر استطاعت بار موز زبان فارسی آشنا شدم. در طی بیش از سی سال خدمت در موسسه لغتنامه دهخدا تاریخ زبان فارسی را مرور کردم. وقتی قرار شد در مدت معینی، این فرهنگ را به فرجام برسانم شب و روز خود را در اختیار فرهنگ سخن قرار دادم.
اگر بپرسید چرا زبان فارسی برای منِ آذربایجانی مهم است، به شما میگویم که زبان فارسی مهم و شایسته دوست داشتن است. روزی زبان بینالمللی بوده و از هندوستان تا آسیای صغیر و بالکان را زیر سیطره داشته است.
دیگر آنکه به این زبان آثاری پدید آمده که از شاهکارهای ادبیات جهانی است. چند زبان در دنیا میشناسید که در آنها اثری چون شاهنامه، دیوان حافظ و دیوان شمس به وجود آمده باشد؟
از دیگر مزایای زبان فارسی آن است که عرفان ایرانی را به وجود آورده است. به قول دکتر شفیعی کدکنی: عرفان و زبان فارسی در مواردی از هم تجزیه ناپذیرند.
سهم آذربایجان در فرهنگ فارسی
تنها من نیستم که شیفته زبان فارسیام. میتوانم شهادت بدهم که اکثر اهالی آذربایجان زبان فارسی را دوست دارند. در تاریخ نیز سهم آذربایجان در فرهنگ فارسی قابل توجه است. برآورد کردهاند که بیش از شصت درصد استادان زبان فارسی در دانشگاههای کشور از اهالی آذربایجان هستند. در تاریخ نیز سهم آذربایجان در ایجاد آثاری به فارسی به ویژه فرهنگ فارسی شایان توجه است بندة ناچیز در سخنرانی که در بنیاد شهریار تبریز کردم، سهم آذربایجان را در فرهنگنویسی فارسی بررسی کردم و نشان دادم که تعداد زیادی از فرهنگهای فارسی از زیر دست آذربایجانیها بیرون آمده است.
فرهنگ به معنی کتاب لغت، یک عنصر مدنی است. ملتهایی که به لحاظ علمی سرآمد شدهاند، در عرصه فرهنگنویسی هم تلاش بسیاری کردهاند. ناگفته نگذاریم که ایرانیان از قدیمیترین ملتهایی هستند که به فرهنگنویسی پرداختهاند. وجود دو فرهنگ به زبان پهلوی نشان از اهمیت موضوع و توجه به این امر دارد. یکی از دو فرهنگ، فرهنگی است که گویا در آغاز، نامی نداشته و بعدها به فرهنگ پهلوی معروف شده است . نسخههای متعددی از این فرهنگ در دست است، حتی یک برگ آن در میان آثار مانوی در تورفان پیدا شده است.
در فرهنگ پهلوی واژهها برحسب موضوع طبقهبندی شده است. از این جهت سلف فرهنگهای موضوعی است که در دوران اسلامی تألیف شدهاند. فرهنگ دیگر بازمانده از زبان پهلوی، فرهنگی است که گویا برای حل دشواریهای اوستا تألیف شده بوده است.
اما در دوران اسلامی فرهنگنویسی دامنه وسیعی پیدا کرد و در دو زمینه پیش رفت: فرهنگ برای زبان عربی و فرهنگ برای زبان فارسی. در عصر ما نیز شادروان دکتر محمد معین در زمان خود با تألیف فرهنگ فارسی در چهار مجلد نیاز اهل کتاب را به واژههای جدید زمان خود برآورده کرد.
ضرورت فرهنگنویسی
زبان در تحول است و فرهنگ نشاندهندة واژگان زبان در مقطع خاص تاریخی است و باید به موازات تحول، دگرگون شود و فرهنگهای جدید نوشته شود. هر سال در جهان هزاران اختراع به منصه ظهور میرسد و در حیطه تفکر بشری هزاران مفهوم ابداع میشود. همه اینها اسم میخواهند. این اسمها در واقع واژههای جدید هستند که باید وارد فرهنگهای لغت شود. ملتی که فرهنگ روز آمد و مطابق با نیازهای جهان امروز ندارد، میتوان گفت در دنیای امروز زندگی نمی کند نیاز به فرهنگ لغات یک نیاز مبرم مدنی است.
در سلسه فرهنگهایی که بنده سرپرستی کردهام و به همت انتشارات سخن نشر یافته، چند فرهنگ نیز برای کودکان و نوجوانان تهیه شده است. آشنا کردن کودکان با کتابهای مرجع در مرحله پیش از دبستان و بعد از آن یکی از عناصر مهم تربیت عمومی به شمار می رود. کودکانی که اکنون در دبستان هستند، بیست تا سی سال دیگر مصادر امور را اشغال خواهند کرد. میزان شایستگی و کارایی آنان در اداره امور، بستگی به نوع تربیتی دارد که اکنون از سوی خانوادهها و اولیای آموزش و پرورش درباره آنها اعمال میشود. اگر بتوانیم آنان را افرادی کنجکاو و مسئول و دارای اندیشه روشمند بار بیاوریم، قطعاً در شکل و نوع زندگی اجتماعی و سیاسی کشور تحول شگرف روی خواهد داد.
تربیت از آبشخورهای بسیاری آب میخورد. یک جزء بسیار کوچک ولی لازم آن، آشنایی کودکان با کتابهای مرجع است. شاید امروز با توجه به گسترش اطلاع رسانی و شبکههای رایانهای به جای کتابهای مرجع بگوییم ابزار مرجع؛ ولی به هر حال مایه اولیه ابزار مرجع کتابهای مرجع است. کتابهای مرجعی که بنده سرپرستی کردهام، به پانزده کتاب رسیده که نخستین آنها در 8جلد، یکی در 3جلد و سه تای دیگر در دو جلد، بقیه در یک جلد از سوی نشر سخن انتشار یافته. شانزدهمین کتاب که «فرهنگ مترادفات» باشد، در دست تألیف است.
زبان در حال تحول است و فرهنگ که نشاندهندة واژگان در یک زمان خاص تاریخی است، باید با گذشت زمان دوباره تألیف شود. ملتی که فرهنگ روزآمد و مطابق با نیازهای جهان امروز نداشته باشد، در دنیای امروز زندگی نمیکند.