مولود جم نژاد
اوّل جدي (ديماه) تا دهم دلو (بهمنماه) که اوج سرما، باريدن برف و يخبندان است بهنام «چلّه بزرگ» معروف است. از دهم دلو (بهمن ماه) تا اوّل حوت (اسفند) سردي هوا کم ميشود که به اين بيست روز «چلّه کوچک» ميگويند. روايت است که چلّه کوچک به چلّه بزرگ ميگويد: اگر پشتم بهار نبود چه کارها که نميکردم! بچهها را در گهواره و زنان را کنار تنور از سرما سياه و کبود ميکردم.
در برخی روستاهای اصفهان از اوّل اسفند تا دهم آن را اسفند و از دهم تا بيستم اسفند را «ماستبند» و از بيست اسفند تا اوّل فروردين را اصطلاحاً «زاييدن گوسفند» ميگويند.
در ايذه خوزستان نیز فصل زمستان به طريقي سنتي و قديمي تقسيمبندي ميشود. زمستان با شب پرخاطره و به يادماندني يلدا شروع ميشود و چهل روز اول آن به «چلّه گپه» (čelle gape) (چله بزرگ) معروف است که در چهل روز آن بيشتر باران ميبارد. بعد از چله بزرگ نوبت چله کچيرو (čelle kočiro) يا چله کوچک ميرسد که فقط بيست روز است.
چهار روز از آخر چله بزرگ و چهار روز اول چله کوچک را اصطلاحاً چارچار (čârčâr) ميگويند و در باورهاي مردم که مربوط به هواشناسي سنتي ميشود اين روزها به «جنگ چارچار» معروف است. بعضيها بنا به تجربهاي که دارند و يا از بزرگان ياد گرفتهاند، ميگويند در اين هشت روز سردي هوا به آخرين حد خود ميرسد؛ چون دو چله در حال مشاجره با هم هستند و به هم گوشه و کنايه ميزنند و چله کوچک ميگويد اگر من به اندازه تو عمر داشتم همه پيرزنهاي کنار اجاق و همه ميشهاي لاغر و مريض دنبال گله را از سرما نابود ميکردم.
در چله کوچک (که بنا به تقويم رسمي از يازدهم ماه بهمن تا شب اول اسفند است) هوا بيشتر از هر زماني سرد ميشود و آمدن برف و کولاک محتمل است. عدهاي بر اين باورند که بعد از شست روز کمر زمستان ميشکند و اينطور از زبان زمستان ميخوانند: شصتم شکستم، هفتادم افتادم، نودم سايهات ببند که آمدم. در روز نودم با گرمشدن هوا به سايه علاقهمند ميشوند.