ماهور احمدی
چهل و یک شمع
چهل سالگی تمام شد
چهل سالگی تلخ، سنگین، پر حادثه،پر درد و پر رنج
حرارت چهل و یک شمع روی کیک عین اتش این یکسال بود
مرگ نازنین و یگانه مرد زندگی ام مرا اتش زد
کیک تولدم با چهل و یک شمع شبیه میدان مین بود که من و پارسال از روی این میدان مین عبور کردم و هنوز زنده ام
وقتی شمع ها را برداشتم کیک شبیه قلبم بود
پر از سوراخ
شاید جای تیر هایی که در قلبم خورد
من اما از چهل سالگی عبور کردم
و هنوز زنده ام
با تمام دردها و تجربه ها
شاید از جای تیرهایی که به قلبم خورد جوانه بروید
کسی چه می داند؟
چهل سالگی سن عجیبی بود
سنی عجیب
به زودی رمانی درباره چهل سالگی و تجربه های عجیب اش را می نویسم.