گزارش یک جنایت تاریخی-3

جانباختگان آبان ۱۴۰۱


 
 

پارمیس هم‌نوا، ۳ آبان ۱۴۰۱

 

پارمیس عکس خمینی را از کتاب درسی‌اش پاره کرده بود. ماموران رژیم وقتی به مدرسه رفتند، همه را تفتیش کردند سند این “جنابت” را یافتند. با باتوم به سر و صورت و بینی پارمیس هم‌نوا، ۱۴ ساله از ایرانشهر زدند. پارمیس در بیمارستان بستری شد. روز بعد جان داد. به همین سادگی.

جالب‌تر آن‌که آموزش و پرورش ایران‌شهر مدعی شده که دانش‌آموزی به نام پارمیس هم‌نوا وجود خارجی ندارد.



مائده جوانفر، ۴ آبان

 

مائده پرستار است. از شیفت طولانی شبانه به خانه برمی‌گردد. از دیدن پیکرهای ساچمه‌ خورده، از دیدن وحشت و عصیان خونش به جوش می آید. صدایی در گلویش می‌جوشد و مشت‌هایش گره می‌شود. به جوانی فکر می‌کند که دیشب به بیمارستان آمده و گلوله سینه‌اش را دریده. بلندتر فریاد می‌زند. مائده جوانفر، ۲۸ ساله از رشت نمی‌داند همین حالا، یکی از جانیان حکومت، او را هدف قرار داده. گلوله که به او شلیک می‌شود، در ناباوری به تمام جان‌های از دست رفته فکر می‌کند. به خودش. به خانواده‌اش گفتند به شرطی پیکرش را می‌دهند که بگویند مائده جوانفر در تصادف کشته شده. دروغ‌های همیشگی. تهدیدهای تو خالی.



بهناز افشاری، ۴ آبان

 

بهناز جوان و شاد و سرحال و ورزش‌کار بود. او را در دانشگاه شریعتی تهران کشتند. گلوله را به جانش نشاندند. او برای آزادی و در میانه‌ی میدان رقصیدن به خیابان‌ها می‌رفت. او را کشتند. خانواده‌اش را تهدید کردند تا به همه بگویند «بهناز خودکشی کرده است». بهناز افشاری، دختر جوانی از پاکدشت، کشته شده در تهران.



فرشته احمدی، ۵ آبان ۱۴۰۱

 

شاید صورت فرشته را یادمان نباشد، ولی هرگز چشم‌های گریان دخترکش و دست‌های کوچکش که به خاک سرد مادر چنگ زده را یادمان نمی‌رود. فرشته احمدی، ۳۲ ساله، مادر، از مهاباد، از اهالی سردشت، در روز ۵ آبان در مهاباد کشته شد. او را به ضرب گلوله‌ی جنگی کشتند. دخترکش را بی‌مادر کردند و یک ایران را در داغ بی‌مادری فرو بردند.



پریسا بهمنی، ۴ آبان

 

پریسا بهمنی، ۵۲ ساله از زنجان، جراح عمومی ناظر بسیاری از جنایات ” نظام مقدس” ، در تجمع اعتراضی پزشکان در مقابل ساختمان نظام پزشکی جانباخت. پریسا چه چیزها دیده بود در این سال‌ها؟ حالا می‌خواست مهر سکوت را بشکند؟ از تیر و ترکش و ساچمه و ضرب باتوم؟ پریساها را می‌کشند پیش از آن‌که سکوتشان شکسته شود. جمهوری آدم‌خوار اسلامی اعلام کرده که کشته شدن پریسا با شلیک مستقیم گلوله‌ی جنگی هیچ ارتباطی به آ‌ن‌ها ندارد.



سارینا ساعدی، ۵ آبان

 

سارینا، ۱۶ ساله از سنندج،قربانی چماق و باتوم شد. خونش خیابان‌های سنندج را سرخ کرد. سارینا نمی‌خواست مهسای دیگری باشد؛ برای همین به خیابان آمده بود. برای آزادی، برای مهسا امینی، همشهری و هم‌رزمش. سارینا زیر مشت و لگد و باتوم دشمنان زیبایی جانش را از دست داد. سارینا ساعدی یک روز بیشتر نتوانست در بیمارستان مقاومت کند. او در زمان مرگش ۱۶ سال داشت. حکومت کودک‌کش، مغز جوان دیگری را طعمه‌ی مارهایش کرد.



نسیم صدقی، ۹ آبان ۱۴۰۱

 

نسیم ۲۳ ساله، چیزی از درون آرامش نمی‌گذاشت. قیچی و موچین را روی میز گذاشت (آخر دوره‌های آرایشگری را می‌گذراند)‌و برای شرکت در اعتراضات از شاهین دژ به ارومیه رفت. دو گلوله سینه و پیشانی‌اش را درید. پیکر نسیم را بردند و دو روز بعد، نیمه شب، غریبانه، بدون آن‌که بگذارند مادرش مشتی از خاک آرامگاه نسیم را در دست بگیرد و وای دخترم، وای دخترم سر بدهد، به خاک سپردند.



ناهید مصطفی پور، ۹ آبان

 

ناهید یاسوجی است. خدا می‌داند چه غریبانه کشته شده. اول آبان او را در تهران بازداشت کردند. نه روز بی‌خبری و مثل نیکا، پیکرش را تحویل دادند. چه غریب کشته شدی ناهید.



نسرین قادری، ۱۴ آبان ۱۴۰۱

 

نسرین قادری، ۳۵ ساله از مریوان، ساکن تهران.. دانشجوی دکتری فلسفه است. زیباست. جوان است. نسرین روز ۱۳ آبان ۱۴۰۱، در پی فراخوانی از خانه خارج می‌شود  و دیگر بی نمی گردد. زیر مشت و لگد و ضربات باتوم به سرش، به چه چیزی فکر می‌کرد؟ بعد از جراحت‌های بسیار به سرش، او را به بیمارستان منتقل کردند. در بیمارستان در کما بود و یک روز بعد از دنیا رفت.



آیلار حقی، ۲۵ آبان ۱۴۰۱

 

آیلار دانشجوی پزشکی دانشگاه تبریز بود. از شیوه‌ی قتل او دو روایت وجود دارد. شورای صنفی دانشجویان می‌کوید آیلار حقی، ۲۳ ساله از تبریز.

به یک ساختمان پناه برده بود. در آ‌ن‌جا، نیروهای امنیتی او را به پایین پرتاب کردند. میل‌گرد در بدنش فرو رفت و در دم جان باخت.

اقوام و آشنایان معتقدند که آیلار با شلیک مستقیم نیروهای سرکوب کشته شده است.

خانواده‌ی آیلار را تحت فشار قرار داده‌اند تا امضا دهند که آیلار حقی به دلیل سقوط از ارتفاع جان باخته است.



آیدا رستمی، ۲۱ و ۲۲ آذر ۱۴۰۱

 

آیدا رستمی، پزشک عمومی به صورت مخفیانه معترضان را درمان می‌کرد.

اودر یک عصر پاییزی ربوده شد، شکنجه شد و کشته شد.

 آیدا رستمی، ۳۶ ساله از تهران، برای درمان مردمی که در اعتراضات مجروح شده بودند به خانه‌هایشان می‌رفت. روز ۲۱ آذر، وقتی از خانه‌ی یکی از بیمارها در شهرک اکباتان بیرون آمد دیگر هیچ خبری از او نبود. تا فردا که پزشکی قانونی پیکرش را به خانواده تحویل داده است. نیروهای آدم‌خوار جمهوری اسلامی ادعا داشتند آیدا تصادف کرده. قوه قضاییه هم اعلام کرد آیدا خودش را از پل هوایی به پایین پرتاب کرده.

دست‌های آیدا شکسته، صورتش له شده و چشم چپش به صورت کامل تخلیه شده.