گل های نیلوفر مونه

 

دنیا چهرازی

 

«کلود مونه‌» نقاش فرانسوی، در بحبوحه‌ی جنگ جهانی اول، در این تاریخ پر تلاطم و مرگ‌بار، به خصوص در سرزمین زادگاهش، مدام عکس گل می‌کشید؛ گل‌های نیلوفر شکفته بر سطح آب.

که به گفته‌ی خودش، وجدانش هم از این بابت ناراحت بوده است.

احتمالا این هم شیوه‌ای برای دوام آوردن است. برای تحمل این محکومیت بدون عفو به زیستن. چیزی شبیه مجسمه‌سازی با بقایای خرده‌نان‌های خمیر شده در زندان که تنها از رنج روزها می‌کاهد و شوق اهدای آن به نزدیکان و یاران موافق، امید به بقا را به روح و جان زندانیان می‌دمد.

برای همین، گمان می‌کنم باید بگذاریم که هرکس حرفی را بزند که به او نزدیک‌تر است، به نحوی که به هر میزان و به فراخور بضاعتش بتواند نقشی موثر و سازنده داشته باشد.

اما در این میان نکته‌ای مغفول و قابل اعتنا وجود دارد و آن هم کیفیت آثار تولید شده در بزنگاه‌های تاثیرگذار تاریخ است. اینکه نیلوفرهای آبی ادوارد مونه هم‌پای جنگ جهانی اول در تاریخ ماندگار شده‌اند نه به خاطر قرابت معنایی و مفهومی آن با وقایع دورانش، بلکه به خاطر کیفیت ناب آثار مونه در تاریخ هنر بوده است. نیلوفرهای آبی نه سعی در بازتاب وضعیت تاریخی‌اش داشته و نه حتی می‌توانیم آن را هنری سفارشی اما با کیفیتی مثال‌زدنی همچون تابلوی «آزادی هدایت‌گر» اوژن دلاکروا بدانیم.

از آنجایی‌که پای‌بندی به اصل آزادی، حق منع اشخاص از زندگی طبیعی‌شان را از ما سلب می‌کند، طبیعتا نمی‌توانیم پیش از دیدن خروجی کار به قضاوتشان بپردازیم. اما مسلماً می‌توانیم پس از مطلع شدن از محتوا و کیفیت آثار تولیدی، آن‌ را مورد انتقاد قرار دهیم و حتی تماشایش را تحریم و بالاتر از آن، هنرمندش را طرد کنیم. اما اگر به راستی به آزادی باور داریم، نمی‌توانیم برای آقای ایرج طهماسب و عملکردش در سال سیاه ۱۴۰۱ خط و نشان بکشیم.
 
این برنامه نه قرار است وقایع سیاسی و اجتماعی کشور را برای بینندگانش بازنمایی کند و نه منطقی است که چنین توقعی از برنامه‌ای با مخاطب کودک داشته باشیم.

باید بپذیریم که «مهمونی۲» با تمام نقاط قوت و کاستی‌هایش، تنها یک برنامه‌‌ی اینترنتی است که سازنده‌ی کاریزماتیکش همچنان بار نوستالژیک کودکی ما را بر دوش می‌کشد و احتمالاً تصور کرده که هرکس بهتر است کاری را انجام دهد که به او نزدیک‌تر است و رسالتش را در میانِ گذاشتن چند استوری و بازنشر اخبار تکراری و ابراز تاسف و همدردی مجازی نیافته و حتی آلوده به سندروم «سلبریتی هستم، پس درباره‌ی هر چیزی صاحب‌نظرم» نشده است. البته که مشخصاً توان انجام کاری فراتر از این‌ها هم در خودش احساس نکرده است.