ناصر کرمی
ان الانسان لفی خسر، من سیاهکل الی برلین!
باور کنید عمیقا امیدوار بودم نسل جوانتر چپ های ایرانی، اگر نه از تاریخ صدساله مبارزات مدنی در ایران، دست کم از تجربه یک سال گذشته و جنبش مهسا درس گرفته و قدری رنگوبوی وطندوستی و ایرانگرایی به خود گرفته باشند. و اگر هم نه به عنوان یک باور قلبی و حس انسانی، دست کم به عنوان یک امر تاکتیکی و در واکنش به آنچه که از خیابانهای ایران شنیده میشود از دشمنی آشکار با کشور و ملت ایران دست بردارند و کمک کنند جبهه انقلاب متکثر شود. این خوب نیست که حتی دشمنان پهلوی اصرار داشته باشند در گذاشتن ایران و ایرانگرایی توی سینی و تقدیم آن به او.
اما تاریکنای ایدئولوژی همین است. به ابتذال و انحطاط در مفاهیم وازده و مستعمل میکشاندت و آن میشود که تنها و خونچکان در خانه تیمی گیر بیفتی و آن کس که تو را لو میدهد به دژخیمان اتفاقا پدر و مادر و برادر و خواهر خودت باشد و نه حتی همسایه.
ای رفقا! کلاهتان را قاضی کنید: از سیاهکل تا برلین چقدر به محبوبیت مردمیتان در ایران افزوده شده؟ چقدر پیشتر آمدهاید؟ ای تنهاترین مبارزان عالم. ای محکومان به حبس ابد در انفرادی ذهن.
پانوشت: حالا چرا تیتر عربی؟ در نقض بی وطنی است. شاید کل مطلب اساسا باید به زبانی غیر فارسی تقدیم آنها می شد.