صوفیا نصرالهی
نزدیک ۲۰ سال پیش که وارد کار روزنامهنگاری شدم از همان روز اول برای سردبیرهایی که با آنها کار میکردم، که البته خیلی بیشتر از نصفش با آرش خوشخوی عزیز بود، گفتم من اهل مصاحبه کردن نیستم. درواقع از گقتگو به هزار و یک دلیل بیزار بودم. یکی این بود که آدمهایی که واقعن دوست داشتم از آنها سوالی بپرسم یا تاثیری رویم داشتند تعدادشان کم بود یا در دسترس نبودند یا به جهان باقی رفته بودند. گفتگوهایی داشتهام که از آنها لذت بردم اما گفتگوی رسمی چاپ شده که چیزی از آن در جانم رخنه کرده باشد یا واقعن یاد گرفته باشم، یادم نیست. همین الان هم اگر بگویند فهرست بده از کسانی که دوست داری با آنها گفتگو کنی چند موزیسین مثل دنیل برنبیم جزوشان است و تعدادی نویسنده که حالا اسم آریل دورفمن از میانشان تیک خورد و بختیار بودم به لطف علی ورامینی هممیهن کتاب نشخوار رویاها، آخرین اثرش به دستم رسید و به لطف امیلی امرایی و نشر برج توانستم ایمیل دستیارش را پیدا کنم تا قرار گفتگو ترتیب بدهم.
دورفمن را در نوجوانی با “دوشیزه و مرگ” و “بیوهها” به عنوان نویسنده شناختم اما آن زمان برایم شخصیت سیاسیاش جذابتر بود. مشاور فرهنگی آلنده که از کودتای پینوشه جان سالم به در برده بود. دورفمن در سالهای اخیر بعد از شکستن طلسم وحشت و کتابهای ناداستانش برایم مهم شد. هر چه به فارسی نوشته را خریدهام و همیشه خدا دو سه تایشان دم دست است. آریل دورفمن شخصیت جالبی است و گفتوگو با او، فقط یک گپ ادبی نیست. هم دربارهی ادبیات و واژههاست، هم در باب سیاست و هم روشنفکری. این گفتوگو برایم خیلی دلی بود. احتمالن یکی از آن داستانهایی در سالهای کارم به عنوان روزنامهنگار که میتوانم برای بچههای شما خاطرهاش را به عنوان عمه پیرشان تعریف کنم:) برای همین اول کار برایش گفتم که کتابهای غیرداستانیاش را بیشتر از داستانیها دوست دارم و چه حس غریب مشترکی با احساساتی که در خاطراتش تشریح میکند، دارم. و برای من هم مثل او واژهها نجاتدهندهاند.
برای همین وقتی حواسش به اسم کوچکم بود و در گفتگو به آن اشاره کرد که قهرمان کتابش همنام من بوده عین کلامش را در مصاحبه آوردم. چون این گفتگو مال من بود با آدمی که دوستش داشتم و جهانش را میشناختم و عاشق جهانبینیاش هستم.
دورفمن از مباحثه باکی ندارد. حتی پیش از آنکه نقدش کنید، خودش را نقد میکند و حزبش را و این چیزی است که در موردش مجذوبم کرد. کتابهای دورفمن و بعد گفتوگو با او، میتواند شروعی برای آموزش تفکر انتقادی باشد. نسبت به خودمان و اطرافمان