رشیده براکنی وگذرنامه برای آزادی

گفت‌وگوی لوموند با رشیده براکنی

روزنامه‌ی لوموند هر هفته در گفت‌وگویی با شخصیّتی موفّق در جامعه‌‌ی فرانسه از لحظه‌ی سرنوشت‌ساز و تعیین‌کننده‌ی زندگی او می‌پرسد. در شماره‌ی مورَّخ هفدهم ماه مارس لوموند، خانم آنیک کُژان(١)، از همکاران این روزنامه، پای صحبتِ خانم رَشیده براکنی(٢) – بازیگر سینما و تئاتر، کارگردان و خواننده – نشسته است. خانم براکنی اخیراً با انتشار کتابی(٣) به تجلیل از نقش پدرش- درگذشته در سال ٢۰٢۰ – در موفّقیّت خود پرداخته‌ است. رشیده براکنْی از پدر و مادری الجزایری، زاده‌ی فرانسه و ٤٧ ساله‌ است.
برگردانِ فارسی این گفت‌وگو را در زیر می‌خوانید.

در این موقعیّت نبودم اگر…

…اگر پدرم به من یک گذرنامه برای آزادی هدیه‌ نکرده‌ بود.

تعریف کنید!

١٢ ساله بودم و پس از گفت‌‌وگو با دوستان پسر تازه به خانه برگشته بودم که کسی زنگ درِ خانه را به صدا درآورد. «باید به شما هشدار بدهم آقای براکْنی! دخترتان را در حال گفت‌وگو با پسران دیدم. خُب. خودتان می‌دانید که مردم چقدر بدجنس و بدگو هستند. آنان پشت سرِ دخترِ شما ورّاجی و بدگویی خواهند‌ کرد و من با تأسف باید بگویم این کار به شهرتِ شما صدمه خواهد‌ زد. به خاطر خیر شماست که شما را با خبر می‌کنم.»

ای پتیاره! من از لای در نیمه‌باز اتاقم به حرف‌هایش گوش می‌دادم و نگرانِ واکنش و پاسخ پدرم بودم. پدرم پس از چند لحظه‌ سکوت که برای من پایان‌ناپذیر می‌نمود خطاب به او گفت: «نمی‌دانم از کدام دختر حرف می‌زنید. من جز پسر فرزندی ندارم.» بعد هم در را با عصبانیّت به روی او بست.

پاسخ پدر دستِ‌کم نگران‌کننده و حیرت‌‌آور است. برداشت شما از آن چه بود؟

در آن لحظه به خود گفتم: «پدرم دیوانه‌ است! شکی نیست که من دخترم.» گویی جمله‌ی او اهانتی به جنسیّتِ من بود. ولی بعداً فهمیدم که پاسخ او به معنای برخوردارکردن من از موقعیّتی برابر با پسران بود. برخوردارکردن من از حقوق و آزادی‌ها. و این برای من مهّم بود که مرا راحت به حال خود بگذارند. همان‌طور که پسران را راحت گذاشته و کاری به کارشان نداشتند. در واقع این جمله این اعتقاد را در من نهادینه‌کرد که می‌توانم به هر کاری دست بزنم و هر برنامه و طرحی را به اجرا درآورم: من برای خود آدمی بودم و می‌بایست از هیچ‌چیز بیمی به خود راه‌ ندهم. ادامه مطلب را اینجا بخوانید.

برگردان: فواد روستایی

منبع: ایران امروز