گزارش یک جنایت تاریخی-5

از چیدن بال چلچله ها تا خون قناری ها

   

 

 

از  آغاز خیزش ۱۴۰۱ در ایران که  با قتل حکومتی مهسا ، ژینا، امینی بالا گرفت، صدها نفر کشته و هزاران هزار نفر بازداشت شده اند؛خیزشی که این بار با اعتراضات پیشین یک تفاوت بارزداشت:رواج کودک کشی و زن کشی ؛از کیان پیر فلک که خدای رنگین کمان را به زمین فراخواند تا نیکاشاکرمی که چونان چلچله ای ، صدایش در سراسر ایران پیچید و یلدا آقافضلی که چهلمش پیوند خورد به شب یلدای ایرانیان.طولانی ترین شب سال

 

از ۲۶ شهریور بدین سوبیش از ۵۰۰صدها نفر کشته شده اند که در میان آنان، و براساس آمارهای رسمی، ۶۹ کودک زیر ۱۸ سال، [از ۷ ساله تا ۱۸ ساله]و بیش از ده ها دختر جوان دیده می شود؛دختران و زنان جوانی که جرم شان این بود: یا روسری ها را سوزانده  یا همراه مردان جامعه فریاد زده بودند:زن، زندگی ، آزادی.

حالا خون این زنان که یا زیر ضربات باطوم کشته شده اند و یا زیر شکنجه در زندان ها،  در تمام رگ های کشور جاری ست: تهران، کرمانشاه، قوچان، رشت، دیواندره، سقز،دهگلان، پیرانشهر، اشنویه، گرمسار ، زنجان ، کرج، لنگرود، قزوین….

 

نیکا شاکرمی را در تهران کشتند؛چلچله ای ۱۷ ساله که با مرگ بازی می کرد، آخرین تصاویر او را در بلوار کشاورز نشان می دهد و ماموران لباس شخصی را به دنبال او . دختری هنرمند، شاد وپرنده ای بی قرار که بیش از ده روز مفقودالاثر بود و عاقبت بدن بی جانش را در کهریزک به خانواده نشان دادند؛آن هم فقط صورتش را.

 

خاله اش گفت:

 «علت فوت نیکا را سقوط از بلندی اعلام کردند اما برادرم مطابق تصاویری که به آن‌ها نشان داده شده گفته‌است شکل قرار گرفتن پیکر روی پیاده‌رو عادی نبود و به نظر نمی‌آمد که از بلندی پرت شده باشد. صبح که برای تحویل پیکر رفتند دیدند دماغش منهدم شده و جمجمه و پیشانی‌اش از ضربه های سخت باطوم شکسته و متلاشی شده بود»

 

شبکه تلویزیونی سی ان ان از ماجرای قتل نیکا شاکرمی گزارشی میدانی پخش کرد، و عاقبت ماجرا آن قدر بالا گرفت که حکومت اعلام کرد به پرونده نیکا رسیدگی می شود؛ همان طور که یش از آن گفته بود علت کشته شدن مهساامینی را پیگیری می کند؛کاری  که نه تنها انجام نشد، بلکه به رویه ای تبدیل شداما با این عناوین:مرگ بر اثر سقوط از بلندی، خودکشی، به علت بیماری زمینه ای …

 

فهرست زنان و کودکان کشته شده در سرکوب ۱۴۰۱ طولانی ست:

 

بسیاری از این کودکان و دختران  براثر ضرب و شتم و یا برخورد با جسم سخت جان خود را از دست داده اند، مانند:

مینو مجیدی  که در کرمانشاه به قتل رسید.یا حدیث نجفی که در کرج . همانند غزاله چلاوی کوهنورد در امل. سارینا اسماعیل زاده  درکرج ، اسرا پناهی بعد از ضرب و شتم ماموران در دبیرستان و سپس انتقال جسد بی جانش به بیمارستان .ستاره تاجیک در تهران و  نگین عبدالمالکی در همدان.  همان طور که سارینا ساعدی ، نسرین قادری ،پارمیس همنوا در  ایرانشهر. مرضیه[دریا]نظم ده در کرج تاب ضربات مکرر را نیاورد و آیدا رستمی در تهران. مائده جوانفر، در گیلان ونسرین قادری درشاهین دژ و پریسا بهمنی….

 

 

برخی دیگر اما زیر شکنجه و یا براثر شلیک مستقیم گلوله جان خود را از دست دادند؛کسانی که در میان آنان از کودک و دبیرستانی تا پرستار و پزشک و ورزشکار و هنرمند دیده می شود:

 

به فرشته احمدی و کبری شیخ سقا  در مهاباد شلیک شد، به مونا نقیب در  سراوان، نسیم صدقی در ارومیه،هستی نارویی در زاهدان  و عاطفه نعامی در کرج زیر شکنجه درگذشت.

 

 حکومت که ابتدا با توضیحاتی مانند افتادن از بلندی، داشتن بیماری زمینه ای یا حتی خودکشی، جواب ایرانیان و دیگر مردمان جهان را می داد، سپس به راه حلی تکراری دست یازید: گرفتن اعتر اف اجباری از پدر و مادرها و تکذیب مرگ ها:

اعلام می کنم مرگ دخترم ارتباطی بااغتشاشات اخیر نداشته است .

 

من خواب بودم. مادرم صدا زد که هرچه صدا می‌زنم، دخترت [سارینا] از خواب بیدار نمی‌شود. دیدم که از دهانش کف بیرون آمد و بدنش سیاه شد. حدود ساعت ۶ و ربع به بیمارستان رسیدیم … [گفتند] دو ساعت قبل فوت کرده است … گفتند خودش را  مسموم کرده امّا معلوم نیست چه چیزی خورده است.

 

اسماعیل جوانفر : «دخترم مائده جوانفر در حادثه رانندگی جان باخت نه در اغتشاشات اخیر رشت که رسانه های بیگانه آن را اعلام می کنند  … دخترم مائده در درگیری‌ها اخیر به هیچ عنوانی حاضر نشد و ایشان جزو پرستارانی که در دوران کرونا فعالیت‌های فداکارانه ای داشتند محسوب می شد … جای تاسف و تعجب است که در جامعه برخی برای اهداف خودشان با جو سازی باید از فوت دخترم سوء استفاده و بهره برداری کنند…

 

صدرا محققی ، یک روزنامه نگار اصلاح طلب در صفحه شخصی توییترش نوشت: مواظب خبرهای ساختگی باشیم. یکی از رفقای قدیمی که سابقه دوستی مان ۲۰ ساله است، متاسفانه چند روز پیش همسرش ناهید[زهرا]مصطفی پور را به علت انفلوانزا از دست داد.اما خبرش به درو غ با عنوان قربانی اعتراضات پخش شده…

 

خانواده نسرین قادری  هم خبر دروغ کشته شدن دخترشان را تکذیب کردند. پدر نسرین قادری گفت: «دخترم تشنج داشت و به آنفلوآنزا هم مبتلا شده بود و شب همان روزی که فوت شده، برادرش تا ۱۲ شب پیش او بود و ما هم با او تماس تلفنی داشتیم و جویای حالش بودیم».

 وی هرگونه شایعه درباره حضور دخترش در تجمعات اعتراضی و اغتشاشات را رد کرد.

 

ساسان قايم مقامی پدر آرنیکا هم در باره نحوه درگذشت دخترش ، به اجبار سناریوی حکومت را تکرار کرد:

: «صبح روز شنبه ۲۳ مهرماه، با همسرم به اتاق دخترم رفتیم که او را برای رفتن به مدرسه بیدار کنیم که دیدیم پنجره اتاق باز است و او از آنجا به حیاط منزل سقوط کرده… او را به بیمارستان رساندیم. او چند روز در بیمارستان بود و هفته بعد فوت کرد. در حالیکه توئیتی که پخش شد و خبر از فوت او می‌داد، روز جمعه منتشر شده بود و فرزندم در آن روز هنوز زنده بود … دخترم در این اغتشاشات شرکت نمی‌کرد و بسیار درس‌خوان، هنرمند و ورزشکار بود» و چون این اعتراف گیری ها جواب نداد، مقامات حکومتی به میدان آمدند:

علی صالحی دادستان تهران در خصوص فوت دکتر پریسا بهمنی بیان کرد: فوت خانم بهمنی هیچ ارتباطی با تجمعات در مقابل سازمان نظام پزشکی نداشته و اساسا درگذشت ایشان قبل از زمان اعلام شده بوده است.

در حالیکه همه در تصاویر دیده بودند که دکتر پریسا بهمنی در جرکت اعتراضی  پزشکان و کادر بیمارستان ها در مقابل سازمان نظام پزشکی حضور داشت؛اجتماعی که با سرکوبی سخت رو به رو شد.

 رییس پلیس آگاهی مازندران هم با توضیحی مشابه اما با روشی متفاوت به پاسخ گویی برخاست:

رد گلوله بر پیکر مرحوم غزاله چلاوی نشان می‌دهد که گلوله‌ از ارتفاع بالا (محل حضور نیروهای انتظامی) شلیک نشده بلکه فردی از بین جمعیت (هم تراز با خانم چلاوی) به وی شلیک کرده است.

اما تراژدی کشتن جوانان ایران، با این سناریو های آبکی، به پایان نمی رسد ، داستان ادامه دارد.

 

فردین پایدار