چون «فاحشه» است حق ندارد به کسی رای بدهد!
دامون قنبر زاده
دو سه روز پیش اتفاق عجیبی افتاد: لیلی گلستان دختر ابراهیم گلستان بزرگ مترجم و گالری دار معروف تهران …، کامنت هتاکانهای دربارهی شهناز تهرانی رقصنده و هنرپیشه معروف سینمای ایران درگذشته که اکنون درترکیه مقیم است…نوشت و به او گفت چون «فاحشه» و «کثیف» است حق ندارد به کسی رآی بدهد(دراین جا به رضا پهلوی) و جنبش شکلگرفته را خراب کند!!!…وقتی مردم این راخواندند…به سمت خانم گلستان حمله کردند، وایشان باعجله و ترسان متنی منتشر کرد که : کامنتها کار خودش نبوده و شخص دیگری که موبایل ایشان به دستش افتاده «شیطنت» کرده است… بعد هم خانم گلستان از همه دلخور میشوند و قهر میکنند. راستش از همان لحظهای که شهناز تهرانی جلوی دوربین آمد تا دربارهی کامنت لیلی گلستان توضیح بدهد، مانند روز برایم روشن بود که خانم گلستان بهانهای خواهد آورد و خواهد گفت که کامنت کار او نبوده است…این بهانه اوری هم ازان حرف هاست!
…بگذریم .
هر چند در بهترین حالت ممکن فکر نمیکردم چنان دلیل مسخرهای بیاورد، اما به هرحال حدسم درست از کار درآمد. یک عمر است با آدمهایی زندگی میکنیم که نهتنها عذرخواهی یاد نگرفتهاند، بلکه عذرخواهی را دون شأن خود میدانند. فارغ از این که ایدهی لیلی گلستان در کامنتش خطاب به شهناز تهرانی چهقدر حالبهمزن و ترسناک است، عذرخواهی نکردن او و حواله دادن به چیزهای بیربط، از آن هم ترسناکتر است و خر فرض کردن مخاطب از همهی اینها ترسناکتر. تاریکفکر بودن چنین چیزیست، ربطی به باکلاس بودن و پولدار بودن و باسواد بودن ندارد.
من قشر بهاصطلاح روشنفکر و فرهیخته را خوب میشناسم. میتوانم تصور کنم وقتی سیل کامنتهای خشمگینانه به سمت لیلی گلستان سرازیر شد، او همچنان به شهنار تهرانی فحش میداد و او را عامل این کامنتهای بدوبیراه میدانست. احتمالاً در آن لحظههایی که کامنتهای بدوبیراهِ مردم پای آخرین پست اینستاگرامش را تکتک پاک میکرد، با خودش میگفت: «این فاحشه اگه جلوی دوربین نمیاومد و حرف نمیزد، کسی نمیفهمید من کامنت گذاشتم.» میتوانم تصور کنم که او چه حرصی خورد وقتی فهمید شهناز تهرانی میتواند اینهمه قشنگ و سلیس و بامنطق و بیحبوبغض و بدون کینهجویی حرف بزند.
این سرنوشت غمانگیز «باکلاس»های ماست. کسانی که یک عمر پایینتر از ژان پل سارتر و آلبر کامو حرف نزدهاند. کسانی که از این نمایشگاه نقاشی به آن نمایشگاه مجسمهسازی رفتهاند، از این تئاتر به آن تئاتر سرک کشیدهاند و نقد ادبی تحویل هم دادهاند. شهناز تهرانی هر چه که بود و هر چه که هست، خودش است. مدعی نیست. به اندازهی خودش حرف میزند، که در این مورد اخیر متوجه شدیم اندازهاش بسیار بالاتر از «باکلاس»های ماست که از روی شکمسیری حرف میزنند.