هیولایی به نام جبهه پایداری


هادی مهرانی


اتفاقات از دهه ۹۰ رقم خورد، با بالاگرفتن بیماری علی خامنه‌ای و بستری شدن وی و اعلام خطر پزشکان سه گروه پر نفوذ در ج.ا در صدد برنامه ریزی و چیدمان مهره‌های خود برای ایران بدون خامنه‌‌ای برآمدند؛ در اختیار گرفتن منصب پرقدرت رهبری آرزوی دیرینه این مثلث بود.

هاشمی رفسنجانی(حسن روحانی- اصلاحات)، طائب(سپاه- قاسم سلیمانی) و پایداری(احمدی نژاد- مصباح یزدی)


با شکل گیری این مثلث هر ضلع به چیدن مهره های خود و حذف رقیب پرداخت. به طبع وزنه هاشمی سنگین‌تر و دست انها پرتر بود، هاشمی مهره‌هایی را انتخاب کرد که هم وفادار به انقلاب بودند، هم سابقه حضور در انقلاب و جنگ را داشتند، هم به اصلاح امور و جامعه اعتقاد داشتند و هم نسبتا بین مردم از اقبال سیاسی برخوردار بودند.


با انتخاب حسن روحانی وزن سیاسی هاشمی سنگین‌تر شد و دو گروه دیگر احساس خطر کردند، امضاء برجام و تصویب بر قدرت تیم هاشمی افزود، حالا زمان اتحاد دو گروه مقابل و تخریب جریان هاشمی فرا رسیده بود.


طائب که خود دورادور به سمت مصباح یزدی و پایداری متمایل بود تصمیم گرفت اتحادی موقت و استراتژیک انجام دهد، هر چند که او دوست نداشت زیر مجموعه گروهی باشد و تک‌محوری را دوست داشت.

زمزمه‌های تخریب هاشمی بلندتر شد اما همچنان هاشمی مرد قدرتمند عرصه سیاسی ایران بود. بنابراین برای رقیب چاره‌ای جز حذف هاشمی باقی نماند


با ترور هاشمی، تیم هاشمی-روحانی در موضع ضعف قرار گرفت، روحانی تنها شده بود و حالا وقت وارد شدن ضربه‌ی دوم بود.

نتیجه انتخابات ۹۶ باز هم حسن روحانی را در موضع قدرت قرارداد اما تخریب‌گران دست از کار نکشیدند، با تحریک علم‌الهدی و هماهنگی لیدرهای تهران اعتراضات دی ماه ۹۶ شکل گرفت.


طبق معمول با حضور مردم در خیابان برای اعتراض، رشته کار از دست همه خارج شد با سرکوب معترضان آرامش به جامعه بازگشت اما حسن روحانی اولین ضربه را خورده بود، او آرام‌تر و محتاط‌تر شده بود و حالا وقت قبضه مجلس فرا رسیده بود.

با تحریم انتخابات توسط مردم تندروترین و در عین حال ناکارآمدترین افراد بدون هیچ سابقه سیاسی و علمی با کمترین رای وارد مجلس شدند. این نخستین پیروزی برای پایداریچی‌ها بود.


اکنون مرحله سوم حذف رقیب آغاز می‌شود، مجلس بی‌کفایت که تیم پایداری هدایتش را در دست گرفته است دو قانون را به روحانی تحمیل می‌کند که این دو روحانی را زمین می‌زند. اولی اولتیماتوم برای گران کردن بنزین و دومی خروج از برجام.

با انتخاب ترامپ و خروج آمریکا از برجام حذف روحانی راحت‌تر می‌شود.


آتش زدن برجام، گذاشتن چوب لای چرخ روند اجرای  برجام، جلوگیری از تصویب اف‌ای‌تی‌اف و … مجموعه کارهایی بود که توانست علاوه بر تضعیف روحانی قیمت دلار را به میزان قابل توجهی بالا ببرد.


حالا نوبت تیم طائب است که بازی خود را آغاز کند. قاسم سلیمانی بدنام‌ترین فرمانده جنگ از نظر هم‌سنگران خود وارد میدان می‌شود، فرماندهی که درجه سرداری خود را با توصیه و به زور دریافت کرد و به خاطر از دست دادن فاو و سایر اتفاقات.

فرماندهان رده بالای سپاه از او دلگیر هستند به یکباره منجی و محبوب می‌شود، زمزمه کاندیداتوری او برای انتخابات ریاست جمهوری مطرح می‌شود.


تیم طائب از پایداری پیشی می‌گرد. حالا پایداری باید با دو جبهه بجنگد؛ حسن روحانی و طائب.  ضربه به طائب روحانی را هم ضعیف می‌کند، اما روحانی باید کاملا زمین‌گیر شود با فشار بر روحانی قیمت بنزین تغییر می‌کند و وقایع آبان ۹۸ شکل می‌گیرد و کشتاری بی‌سابقه اتفاق می‌افتد.


روحانی کاملا در موضع ضعف قرار می‌گیرد. حالا زمان ضربه زدن به طائب است. گرای سلیمانی را می‌دهند سلیمانی ترور و کشته می‌شود. مرگ سلیمانی کاملا به سود پایداری است زیرا طائب مهره اصلی خود را از دست می‌دهد.

پایداری از مرگ سلیمانی استفاده سیاسی می‌کند و برجام کاملا نابود می‌شود.

حسن روحانی دیگر میلی به سامان دادن اوضاع ندارد فقط تحمل می‌کند تا زمان سپری شود.

مرگ مصباح پایداری را قدری در موضع ضعف قرار می‌دهد اما هنوز امیدوار است.

با یک برنامه‌ریزی دقیق و لابی برای رد صلاحیت‌ها احمق‌ترین و بی‌عرضه‌ترین افراد برای ریاست جمهوری تایید صلاحیت می‌شوند تا مهره مدنظر پایداری رای بیاورد. ابراهیم رئیسی بی‌خبر از همه جا رای می‌آورد.


مرحله بعدی, پایداری در یک بی‌قانونی آشکار شهرداری تهران را فتح می‌کند حالا تمام مهره‌های پایداری در هرم قدرت چیده شده‌اند. حسن روحانی کاملا حذف شده است و طرفدارانش از او برائت جویند.

حالا نوبت حذف طائب است، طی یک لابی سنگین با بیت خامنه‌ای طائب عزل می‌شود و مدتی در خانه امن نگهداری می‌شود تا تیمش دست از پا خطا نکند، سپس با شرط دخالت نکردن، آزاد و برای خودنمایی در یک سخنرانی و یک برنامه تلوزیونی نمایان می‌شود. حالا قدرت کاملا در دستان پایداری است، و مهره‌های خود را چیده است از رائفی‌پور تا …


اما یک نفر از این بازی لذت نبرده و معادله را برهم می‌زند. حسن روحانی دوباره فعال می‌شود در ردیف اول دیدار با خامنه‌ای ظاهر می‌شود، به مجلس خبرگان می‌رود، با اعضا دولتش جلسه برگزار می‌کند.

علی شمخانی به جای امیر عبداللهیان به عربستان می‌رود و خلاصه اینکه قائده بازی بهم می‌خورد.

ظاهرا خامنه‌ای از این یکدست شدن ترسیده، و فهمیده است هیچکس مثل روحانی یار قدیمی و هم پیمان هاشمی به دردش نمی‌خورد. طائب نیز از پایداری دل خوشی ندارد.


حالا ورق برگشته و باید منتظر زورآزمایی خامنه‌ای و پایداری باشیم.


منبع: ایران امروز