با گراز در خیابان دراز

طلیعه اکبری


به جان خودم که خیلی جون دوستم، بقرعان مجید، من در تمام عمر گوهربارم! نه تو دیوونه‌خونه ایران که روزی نبود تو خیابون دعوام نشه نه در استرالیا و نه هیچ کجای دیگه نشده بود که اینجوری وسط خیابون هوار چیه؟ عربده بکشم


مرتیکه‌ی گراز ۱۰ دقیقه‌ی تمام جلوی من مسیری رو که سرعت ۵۰ بود، دقیقن ۴۰ تا رفت، خودم رو کنترل کردم، نفس عمیق کشیدم، گفتم احتمال داره راننده سالمند باشه یا معلولیت داشته باشه، با این که دیرم شده بود و می‌دونستم این خیابونم طولانیه ولی صبورانه با همون سرعت ۴۰ آروم پشت سرش رفتم.


فکرم مشغول یه موضوعی بود که دیدم سرعتش رو بیشتر کرد منم گاز دادم ولی یهو بدون این‌که جلوش چیزی باشه زد رو ترمز!


بهادرخان چند ثانیه قبل از من خودش ترمز کرد و درست لب‌ به لب سپرش وایساد. ینی سپر به سپر شدیم. همین. من حتا نمی‌خواستم پیاده بشم چون فکر کردم اصلن برخورد نکردیم.


چشمتون روز بد نبینه. یارو سنش بالای ۵۰ می‌زد، با ۱۵۰ کیلو وزن. اومد از ماشینش پایین. پیاده که شدم ینی فقط یقه‌ام رو نگرفت! شروع کرد به هوار زدن که چه گوهی خوردی؟ چه غلطی کردی؟ کوری مگه؟ این همه وقته من جلوت دارم می‌رم چشم کورت ندید منو؟ گواهینامه‌ات رو بده ببینم و فاک فاک فاک فاک…


حالا وسطای فاک فاک کردنش هی من آروم می‌گفتم چرا داد می‌زنی؟ چرا انقدر عصبانی هستی؟ طوری نشده که، داد نزن بذار حرف بزنیم… بعله دیدم تمام راه داشتی ۴۰ تا می‌رفتی و صبورانه پشت سرت اومدم…

ولی مگه می‌ذاشت حرف بزنم؟


وسط هوار هوارش بعد از عکاسیش، ماشین رو عقب بردم. کم مونده بود بزنه منو که ماشینمو داغون کردی، ماشینم له شد، ماشینم از بین رفت…


که دیدم نه این زبون خوش حالیش نمی‌شه. اصلن اگه لهم کرده بودم حق نداشت عین گراز برخورد کنه. به خودم گفتم این از اون پدرسوخته‌هاست که منو پشت سرش دیده گفته به به چه هلویی یه کار می‌کنم بزنه پولش رو بده منم برم ماشینم رو رایت‌آف (از رده خارج) کنم یه نوشو بگیرم.

تو دلم گفتم وایسا تماشا کن دارم برات

رفتم از صندوق لنگی که پدرم از ایران آورده بود رو برداشتم سپر خاک‌مالش رو تمیز کردم


وقتی هوار زد دست به ماشین من نزن، دیگه رسمن صدام رو انداختم روی سرم وسط خیابون عربده کشیدم خفه شو مرتیکه‌ی روانی با این فرقونت، گمشو اونور، برو گورتو گم کن و شات دِ فاک آف و به هر چی بخوام دست می‌زنم و هر کار دلم بخواد می‌کنم و اصلن کی گفته من زدم به ماشین تو؟ تو دنده عقب اومدی زدی به من. پدرت رو درمیارم و …


چشاش از حدقه زده بود بیرون و لال شده بود. شروع کرد اوه مای گاد اوه مای گاد کردن و آنبلیوبل گفتن و اینا و اون وسط یه عصبانی نباش یه همچین چیزی هم اداخت که بدتر داد زدم من عصبانی نبودم تو عصبانیم کردی


گفتم یه اوه مای گادی نشونت بدم حالا کجاشو دیدی؟ گفتم اوه مای گادت رو نگه دار واسه بعد لازمت می‌شه.


از ماشینش عکس گرفتم، بعدم گفتم الان زنگ می‌زنم به پلیس و در حالی که از عمق وجودم هوار می‌زدم گفتم الان به پلیس گزارش می‌کنم که بهم تعرض کردی.


ینی ۱۵۰ کیلو آدم که من درسته تو شکمش جا می‌شدم، چنان خفه شد و چنان عین قرقی پرید پشت فرمونش و گازش رو گرفت و رفت که یکی اون لحظه صحنه رو می‌دید با خودش فکر می‌کرد وا! این دختره‌ی نیم‌وجبی با یه ماشین گنده با در و پیکر و صندوق باز با یه پارچه گنده‌ی قرمز تو دستش، آخه دیوانه است وسط خیابون وایساده؟


بعدن نوشت ۱: درک خودم از اتفاق اینه که اینجور آدما دیگران رو هدف قرار می‌دن که با تصادف بتونن ماشینشون رو عوض کنن یا از بیمه خسارت بگیرن. واقعن به عمرم اینجوری فریاد نزده بودم. گمونم انتظار چنین برخوردی رو نداشت و تصور کرده اوکی ماشینش خوبه پولش رو داره بزار بکنم ازش، پیاده هم که شدم دیده من نیم وجبم با یه چهره خاورمیانه‌ای که لابد انگلیسی هم نمی‌دونم و با خودش گفته به به چه دشتی کنم امروز! منتها زد به کاهدون چون نمی‌دونست منم ترمز نکنم بهادرخان خودش ترمز می‌کنه


بعدن نوشت ۲: خیلی زیاده تعداد کسانی که به خاطر ملیت‌شون، ندونستن زبان و آگاه نبودن به حق و حقوق‌شون مورد سوءاستفاده قرار می‌گیرن مخصوصن تو تصادف، اجاره کردن خونه، تحویل دادن خونه اجاره‌ای و پس گرفتن پول پیش و خیلی موارد دیگه.


بعدن نوشت ۳: عکس چند دقیقه بعد از اتفاقه که رسیده بودم سر قرارم. یک عدد بغل گنده و یک عدد جین و تونیک به من داده شد که خیلی خیلی حالم رو خوب کرد.