10 زن در میدان تیرباران…

مونا جان! من بار ھا در گذر جستجوی تک تک پاره ھای جانم میان گورستان شیراز بر مزارھای بی نشانتان درود ھا فرستادم , مزارھای سیمانی بی نام و نشان که مادرم می گفت: اعدام شدگان را چنین به خاک  می سپارند ! کودکی بودم آنزمان که سالھا می گذشت از شب ھولناک کشتار و شکنجھ و مرگ میدان چوگان شیراز! مادرم روایت می کرد از گذشته، به من می گفت: ھرگز سخن نگو از آنچه می گویمت ، از حقیقت که بر مردمان شھر ما گذشت مبادا سخن بگویی !؟ ،دخترم آدم کشان رحم ندارند حتی ب کودکان ! بدان و بشنو و لب از سخن ببند ، کودکم بدان و ھوشیار باش …

 

در تاریخ ٢٨ خرداد ١٣۶٢، ده زن بھایی در میدان چوگان شیراز، به دلیل امتناع از تغییر مذھب، اعدام شدند. اجساد آنان ھرگز به خانواده ھایشان تحویل داده نشد:

 

١. مونا محمودنژاد ١٧ ساله٢. طاھره ارجمندی، ٣٠ ساله پرستار ٣. اختر ثابت ٢۵ ساله پرستار ۴. رویا اشراقی، ٢٣ ساله، دانشجوی اخراجی دامپزشکی ۵. شیرین دالوند، ٢۶ ساله، فارغ التحصیل جامعه شناسی ۶. مھشید نیرومند، ٢٨ ساله، فارغ التحصیل فیزیک ٧. سیمین صابری، ٢۵ ساله، کارمند شرکت کشاورزی مرودشت ٨. عزت جانمی، ۵٨ساله ٩. نصرت غفرانی، ۴۶ ساله( فرزند ٢٨ ساله ی وی با نام بھرام یلدایی دو روز قبل از مادر، اعدام شده بود) ١٠. زرین مقیمی، ٢٩ ساله  فارغ التحصیل ادبیات انگلیسی.

 

صدای قدم ھای من را لابد زیاد شنیده اید .ببخشید که خواب شما را آشفته کردم. مونا جان !تو چون خواھر بزرگم بودی و بی جوانی ماندی جاویدان جوان ! من اما به سال زندگان بزرگترم انگار ! تو از تمام مردمان سرزمین ما بزرگتر به عشق! خواھر کوچکم شدی کنون ، مونا جان داستان ماھمه یکیست . شما را و بسیاری دگر را کشتند و مابقی بازمانده ھا اسیران صف به صف در نوبت نطع اعدام خویش روزگار سلاخی شده خود را در شکنجه و تھدید و تحقیر و تکذیب در سرزمین و خانه ھا و شھر خویش رج به رج به رنج بر گلیم بخت خود بافتند . باری مونا جان! خواستم از صمیم قلبم فریاد برآورم عزیزم داستان مایکیست مونا جان حالا فریاد زن زندگی آزادی بلند آواز حضور عظیم سکوت سھمگین سالھای کشتگی ھای بیشمار ماست . یادت نرود زن زندگی ا ٓزادی یادت نرود دادخواھی یادت نرود کیان پیرفلک یادت نرود نیکا مونا جانم بعد از شما کودکان بسیاری را کشتند و مردمان را به   تماشا واداشتند تا کی شود نوبت یک به یک ! یادت نرود.

 

ندا داوری