من کاراملی هستم در دهان مرگ

من  کاراملی  هستم در دهان  مرگ

 رباب محب

انتشارات آزاد ایران


«من  کاراملی  هستم در دهان  مرگ» مجموعه شعری‌ست در سه بخش: «مادر»، «بلندی‌های بادگیر» و «من کاراملی هستم در دهان مرگ”


رباب محب، متولد پانزدهم مهرماه ۱۳۳۲ اهواز، ساکن استکهلم می‌باشد. او در رشته جامعه شناسی از دانشگاه تهران فارغ‌التحصیل شد. پس از مهاجرت به کشور سوئد به تحصیلات خود در رشته پداگوژیک یا تعلیم و تربیت در دانشگاه (Växjö) و دانشگاه استکهلم ادامه داد و موفق به اخذ فوق‌لیسانس در سه حوزه مختلف پداگوژیک گردید. او شاعر و نویسنده و مترجمی پر کاری است.


نمونه از کارهای شعری او را می خوانید:


۱

جلوه­های اشرافی مادر

تنها مخاطبش باد

و پنجره­ای رو به افق­های صاحب­الزمان

بعد از هر اذان

صدایش را بر در و دیوار

می­کوبد


۲


آهنربای مادرم: مُهر نماز

در خواب دید ابلیس سه روز با دستِ

کاوشگر شیطانی

خواب­هایش را ورق می­زند

از خواب برخاست

در گوش مرد غریبه­­ی روی تخت زمزمه کرد:

زندگی آیین توبه است

زندگی آیین توبه است

و به آهنربای مُهرهایش چسبید


۳


گشت و گذار در حسنیه­ی ارشاد

دیگر خنجری نمانده که به قلبش فرو نکند

شال­ و کلاه نفیس بافته برای گردن­های بریده وُ

سرهای بر باد

سرش را بر باد داده روی مُهر نماز –

به ظهر و ظهور آفتاب

خیره

انگار

به کمین نشسته تا جنگ دیگری

در آن گوشه که عزلت گُزیدن یعنی:

نطق کور جماعت باش

سایه­ای محرمانه

در گشت وُ گذار


۴


تبعیدی

پس از گردگیری

قاب کَنده­­کاری شده­ی آینه را بوسید

دیگر جای هول و هراس نبود

انیسِ­ در قاب نشسته

برق از جلد قرآن داشت


۵


اختلاف دانگ || نگاه پرنده از بالا

پدرم به لبخند زن می­­گفت معامله­­ی پایاپای

پورنوگرافی مادرم از ساق پا بالاتر نرفت

از نی­لبک

شعری ساختم

برای پروانه­های بی­پیله

گلزاری –

از میخک وُ نرگس وُ

قرنفلی

حریم من سنبله­های جادویی دارد

جلوه ­هایی از خواب و از خیال