شعاری که جهانی شد
چهار– پایدارترین و مهمترین شعاری که کمابیش بی هیچ درنگی پس از درگذشت اندوهگزای مهسا امینی بیان شد، شعار “زن، زندگی، آزادی” است که هماکنون هم در کوچه و خیابانهای ایران شنیده می شود.
چهار– پایدارترین و مهمترین شعاری که کمابیش بی هیچ درنگی پس از درگذشت اندوهگزای مهسا امینی بیان شد، شعار “زن، زندگی، آزادی” است که هماکنون هم در کوچه و خیابانهای ایران شنیده می شود.
شش – در بررسی شعارها یک چیز آشکار می شود و آن شکستن یک تابوی دیرینه دینی و سنتی است که در بهره وری زبانی از گزاره های کفرآمیز علیه روحانیان به طور کلی
پنج – شعارهای: “مرگ بر استبداد، حجاب و گشت ارشاد”، “اینها همه ش بهانه است، اَصل رژیم نشانه است” و “این آخرین پیامه، هدف خود نظامه” همگی – هر کدام با درونمایه های کمابیش
احمد پورمندی
یک سال قبل، در چنین روزهایی، دانههای گرده «زن، زندگی، آزادی» که پیشتر در میان کردهای ترکیه و سپس سوریه، پراکنده شده بود، برای اولین بار در ایران و در مراسم خاکسپاری مهسا – ژینا – امنیی، گل داد و به سرعت در زمینهای تمام شهرهای بزرگ ایران پراکنده و شکوفا شد.
چرا «زن،زندگی، آزادی» که پیش از آمدن به ایران، شعار گروهی و کماثر بود، در ایران چنین درخشید و جانمایه جنبشی شگفت انگیز و در طراز جهان فردا شد؟
هیچ جنبش بزرگ اجتماعی سر نمیگیرد، مگر آنکه مجموعهای از عوامل اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، تکنولوژیک و جهانی بستر مناسب آن را فراهم آورند. در ایران قبل از تولد جنبش مهسا، این بستر در نتیجه تاثیرات همسوی عوامل مذکور فراهم شده بود و جامعه آبستن حرکت بود.
بحران عمیق اقتصادی، بنبست در سیاست داخل و خارجی، تعارض فرهنگی میان مردم و حکومت، ورود امواج پنجم انقلاب علمی و فنی به ایران و همنوایی جهان متمدن با «آن ایران دیگر» که در جنبش سبز خود را نشان داده بود، همگی، ایران را به زمین شخم زده و آماده باروری بدل کرده بودند. در این بین اما، نقش تعیین کننده از آن تحولات اجتماعی گستردهای بود که طی چهار دهه در اعماق جامعه ایران جریان یافته بودند.
تورج اتابکی
نویسنده و تاریخدان در متن پیش رو به شناسهها و چالشهای اعتراضات ضدحکومتی اخیر در ایران پرداخته است، جمعبندی اضطراری از آنچه گذشت و آنچه پیش رو است. به نظر او ما «در آغاز فرآیند پایانِ حیات رژیم جمهوری اسلامی هستیم». در این متن، او از ضرورت و چگونگی تدوین «منشوری» مینویسد که «خواستهای روشن گذار بیقید و شرط از نظام جمهوری اسلامی به نظامی مردم سالار» را بیان میکند
بیش از یکصد روز پیش با قتل حکومتی ژینا امینی، خیزش اعتراضی با شعار نه به حجاب اجباری در ایران آغاز شد و با شتابی چشمگیر به جنبشی اعتراضی-انقلابی فراروئید و خواست سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی را مطرح کرد. این جنبش اعتراضی-
پرویز هدایی
محال است از راه رفته بازگردیم
(لیلا ضیافر ، مبارز بازداشت شده در ۲۸ تیر۱۴۰۲)
«عجب تقارن زمانی، در ماه مارس هنگامی که ائتلاف شکل گرفته در جورج تاون دچار تشتت شد، رژیم تهران کوشید از انزوا درآید، از سوی دیگر کوشید مذاکرات اتمی را از سرگیرد… تهران به امید آنست که به کمک دیپلماسی به معاملات تجاری و کاهش تحریمها دست یابد.»(فاینانشالتایمز، ژوئیه ۲۰۲۳)
آیا انقلاب ما در راه مانده؟
«میگن انقلابتون همین بود
اینکه تمام شد
میگیم انقلابمون تازه شروع شده؛ انقلاب مهسا طرز فکریه که فراگیر شده
انقلاب به تعداد آدمهای توی خیابون نیست
محمد ارسی
آری این جنبش پرشکوهی که با پیشتازی زنان و جوانان ایران، نفس “مستبد حاکم” را گرفته و رژیم ملایان را آچمز کرده، دارد تاریخ ایران آزاده آینده را میسازد؛ این جنبش سراسری آزادیطلبی که همه طبقات و اقشار و اقوام مملکت ما را به تن واحدی مبدّل نموده و شعار زن-زندگی-آزادی را جهانی کرده اگر اینجور که هست پیش برود یا به ضرب و زور عوامل حکومتی موقتاً متوقف شود، باز کار خود را پیش برده است.
در واقع با این خیزش عمومی برای کسب آزادی، تاریخ جنبشهای ضد دیکتاتوری مردم ایران به قبل و بعد ازین نهضت زنانه تقسیم شده، و آنچنان جوّی به وجود آمده که رابطه اکثریت قریب به اتفاق توده ملت ایران با نظام مستبد فقاهتی و با شخص علی خامنهای از اساس دگرگون شده و فضایی شکل گرفته که نه بازسازی مشروعیت و اقتدار قبلی نظام مستبد فقاهتی ممکن خواهد شد و نه آن
مریم لشکری
موضوع کنشگری سیاسی دیاسپورا، با اتکای گسترده به شبکهها و منابع فراملی، موضوعی ژئوپلتیکی به شمار میرود ازآنرو که جغرافیا و هویت ملی از طریق آنچه (Bernal, 2014) بهعنوان نقلوانتقال سیاسی political remittances از آن یاد میکند، دستخوش تغییر و بازتعریف میشود (Harris, 2020). خیزش انقلابی زن، زندگی، آزادی، فضاهای شهری خارج از کشور را به عرصهای برای مشارکت و منازعه میان بازیگران بیشمار از افراد تا گروهها و سازمانهای بینالمللی با دسترسی نابرابر به منابع اقتصادی، اجتماعی، و سیاسی بدل کرد. در حالیکه بسیج گروههای دیاسپورا، در زمانهای متعدد به خصوص در ماههای اولیهی پس از قتل حکومتی ژینا،
سعیده کشاورزی
شعارها چهگونه محتوای دگرگونیها را پیشاپیش لو میدهند؟
لحظهی اعتراض، درست مثل روزَنی بر پهنهی تسلیمهای طولانی سَر باز میکند تا از امتناع بگوید. این لحظه، فرصتی به طولوتفصیل نمیدهد. جایی برای پُرحرفی ندارد. طرّار و گریزپاست و بهقدر گریزپاییاش، امکان سخنوری میدهد. اینجاست که «شعار»، همچون یک فرم فشردهی اعتراضی خلق میشود تا این مهلت کوتاهِ را از حرف و کلام پر کند. شعار میآید تا به لحظهی اعتراض غنا ببخشد، لحظه را تسخیر کند و حضور فشردهی سوژههای معترض را در متن آن لحظه توضیح بدهد. شعار، با شفاف کردن دلایل هر اعتراض، محتوای آن را تبیین میکند. از این حیث میتوان، مجموعه شعارهای یک جنبش را مانیفست آن جنبش تلقی کرد.
نسیم روشنایی
در بسیاری از شعارها نوجوانان و جوانان، زنان و مردان و اقلیتهای ملی و اتنیکی ایران یکصدا به استبداد و بنیادگرایی اسلامی ولایت فقیه و حکومتی مذهبی «نه» میگویند و حقوق انسانی برابر خود را در جامعه طلب میکنند.
*
ماهیت و افق هر جنبشی را میتوان با شعارهایی که کنشگران آن سر میدهند تا حدی شناخت. شعارها صرفا ابراز خشم و هیجان نیستند بلکه افق مبارزه و آیینه سیر تحول و تکثر مطالبات حاضران در تظاهراتها یا اکسیونها نیز هستند. شعارهای جنبش زن، زندگی، آزادی کماکان فریاد میشوند و با تداوم