دختران کابل بیخ گوش طالبان ساز می‌زنند

اوایل سقوط دولت پیشین در کابل بودم، دلم که تنگ موسیقی می‌شد به هارمونیه‌ای فکر می‌کردم که زیر لوازم خانه پنهانش کرده بودیم. حتا لمس‌کردنش برایم دلهره‌آور بود و این‌که باز کنم و صدایش را بکشم در آن شرایط غیر ممکن به نظر می‌رسید. افراد مسلح هرازگاهی دور و بر خانه در آمد و شد بودند. بیم این که به دلیل داشتن وسیله موسیقی عقوبت شوم آزارم می‌داد. من کار حرفه‌ای نمی‌کردم و برای سرگرمی خودم بود.


به همین سبب تصور نمی‌کردم سال و نیمی از آن روزها نگذشته و در حالی که طالبان محدودیت‌هایش را بر زنان به حد اکثر رسانده، آگاه شوم که گروهی با محوریت دختران جرات کرده و برای زنده نگه داشتن موسیقی در کابل تلاش می‌کنند. وقتی اطلاع یافتم بی‌درنگ تماس گرفتم که قصه شان را بشنوم.



محمود که (نام مستعار) هشت سال در کابل موسیقی تدریس کرده، می‌گوید در دوره‌ای که بازرسی‌های خانه‌به‌خانه طالبان در کابل شروع شد، نگران بود که با دیدن گیتار با او چه برخوردی خواهد شد. ولی وضعیت آنقدر هم بد نبوده: «یکی گفت گیتار را در حویلی گورش کن. یکی گفت بسوزانش. یکی گفت میده‌اش کن. ولی من غرضش نگرفتم. در پوشش ماندم و روی چپرکت خود گذاشتم. از شانس خوبم طالبی که وارد خانه‌ام شد و گیتار را دید هیچی نگفت. خیلی جالب بود. فقط پرسان کرد این چه است؟ من گفتم گیتار. حتا همان گیتار را هم درست متوجه نشد. پرسید دوتار؟ و خنده کرد”.

شاید همین برخورد آن عضو طالبان به محمود دلِ گرمی داد که در کارش مصمم شود. او همزمان در دانشگاه به تحصیل ادامه می‌دهد.


محمود متولد ایران است و کار موسیقی را از سیزده‌سالگی شروع کرده است. ضمن تدریس موسیقی در برخی از برنامه‌ها در کابل نیز اجراهایی داشته‌است.


شش ماه می‌شود کلاس موسیقی را در دوره حاکمیت طالبان ایجاد کرده است. در اتاقی مخفی که دیوارش با تصاویری از اسطوره‌های موسیقی مثل احمد ظاهر، و پاکو دلوسیای فرانسوی تزئین شده‌است. در طرف دیگر دیوار طراحی و نقاشی‌های مفهومیی که وضعیت زنان زیر اداره طالبان در آن‌ها به تصویر کشیده شده‌ است. یکی از دلایلی که محمود را واداشته دست به این اقدام خطرساز بزند.


هزاران صدا مثل آن در افغانستان خفه شده‌اند


موقعیت کلاس از خانه دختران هنرآموز دور است. آن‌ها مجبور هستند پیچ و خم مسیرهای متفاوت را در کابل طی کنند و بعضا باید مسیر را بدل کنند.



ریحان (نام مستعار) می‌گوید از کودکی به موسیقی علاقه داشته و سال‌های گذشته سرگرم آموزش موسیقی بوده‌است. وقتی ویدیوهایی از آهنگ‌هایی که با گیتار زمزمه کرده را برایم فرستادند، صدایش تحت تاثیر قرارم داد. حیف است چنین صدایی خاموش شود. هزاران صدا مثل آن در افغانستان خفه شده‌اند.


او می‌گوید می‌داند کار ساده‌ای ندارد ولی روی اهداف و آرزوهایش کار می‌کند. در حال حاضر این کورس تنها جاییست که به او آرامش می‌دهد:” در کورس ساعتم تیر می‌شود و خوش می‌گذرد. زمان زود می‌گذرد. وقتی از کورس می‌برایم و طالبان را در سرک می‌بینم، ناامید می‌شوم.”


مرجان (نام مستعار) دانشجوی دانشگاه کابل بوده‌ است. پس از حمله ماه عقرب/آبان سال ۱۳۹۹ خورشیدی به دانشگاه کابل دانشگاه را ترک کرد. در آن حمله ۲۲ نفر اغلب دانشجویان کشته و ۴۰ نفر زخمی شدند.


به گفته خودش او هم با آن حمله دانشگاه را ترک کرد و دیگر فرصت بازگشت نیافت: «وقتی که حمله شد نتوانستم درس بخوانم. ترسیدم. تعجیل گرفتم. بعد از یک سال که می‌خواستم بروم دانشگاه طالبان آمدند و حالا که زنان از تحصیل منع شده‌اند.»

می‌گوید حالا تنها جایی که برایش خوش می‌گذرد اشتراک در این کلاس موسیقی است.


هنرآموزان هر هفته یک روز به کورس می‌آیند و یک ساعت کم و بیش وقت می‌گذرانند. مرجان گفت: «این یک ساعتی که موسیقی تمرین می‌کنیم حس و حال خوبی داریم. به سیاست و اقتصاد و این چیزها فکر نمی‌کنیم. حس آزادی داریم.»


گاهی آن‌ها گیتار را با خودشان به کلاس می‌آورند. با آن‌که می‌دانند ممکن است حتا خانواده به درد سر بی‌افتد. زهره (نام مستعار) دیگر هنرآموزی که با ما صحبت کرد، گفت: «خانواده‌ها بسیار نگران هستند. چون هم جان ما و هم از آن‌ها در خطر است. ولی به خاطر مشکلات روانی و افسردگی مان اجازه دادند در صنف شرکت کنیم. در این شرایط آمدن به این جا که از خانه دور است و نواختن گیتار که باید افشا نشود خیلی سخت است. حمل گیتار هم همینطور. از ایست‌های بازرسی طالبان که رد می‌شویم خیلی استرس دارد. فکر می‌کنیم امروز گیر می‌افتیم یا فردا.»


ریحان می‌گوید پدر و مادرش اول مخالفت کردند و وقتی صدایش را شنیدند، حالا نه تنها مخالفت نمی‌کنند که در کارش تشویقش هم می‌کنند.


اما هرکدام از دختران می‌گویند در کارشان تردیدی ندارند و به آن ادامه می‌دهند. زهره گفت: «هدفم این است که روزی بتوانم در بزرگترین استیج‌های دنیا بنوازم.»


ریحان گفت: «نمی‌توانستیم بیشتر به این وضعیت ادامه بدهیم و با محرومیت در خانه بمانیم. شخصا دیگر نمی‌توانستم آن سکوت را ادامه بدهم و صدایم را نکشم. از آمدن به این‌جا ترس دارم ولی همزمان احساس قدرت می‌کنم و هر اتفاقی بی‌افتد می‌خواهم به کارم ادامه بدهم و تسلیم نشوم. حتا اگر جانم در خطر باشد و بیشتر محرومم کنند.»

طالبان زنان را از رفتن به دانشگاه، مکتب، کار و حتا پارک‌های تفریحی ممنوع کرده‌است. اما این دختران می‌روند که در حضور استادان مرد موسقی را فرا گیرند.


ترس استاد و هنرآموز اگر طالبان بفهمند


استاد کورس می‌گوید آن را برای دختران و به منظور حمایت از دخترانی ایجاد کرده که از محدودیت‌های طالبان رنج می‌برند. به گفته محمود مشکل‌ترین کار در راه تشکیل آن جلب هنرآموزان بوده‌ است: «با دو [هنرآموز] شروع کردیم. به همصنفی‌های دخترم گفتم اگر از فامیل و دوستان تان کسی علاقه دارد امکانات، فضا و آلات موسیقی هم است بیایند یاد بگیرند. برای من سخت‌ترین موضوع این بود که آن را به دختران بگویم. آیا آن را محرم نگاه می‌کنند یا نمی‌کنند؟ مثلا بروند جایی قصه کنند و خبرش پخش شود، برای من سخت بود و به همین دلیل در اطلاع‌دادن دختران هم ترس داشتم».


اما صحبت محمود با یک دوستش و برخی از دختران به ثمر نشسته و کورس موسیقی راه افتاده‌ است.

اگرچه همه دخترانی که در آغاز به کورس پیوستند، نتوانتسند در برابر ترس شان از تهدیدهای احتمالی بایستند: «اول هشت نفر شاگرد داشتیم. فعلا فقط چهار نفر مانده‌‎اند… اگر فعالیت مان بیشتر شود می‌خواهیم تعداد شاگردان دختر را هم افزایش دهیم. گسترش فعالیت فعلا سخت است اما هدف و تصمیمی که داریم این است که تعداد شاگردان را بیشتر کنیم».

استاد کلاس می‌گوید در آن تئوری موسیقی و نوازندگی گیتار آموزش می‌دهد و در کنارش روی استعدادهایی مثل صدا هم کار می‌کند.


او در مورد آینده خوش‌بین است: «این مسئله برایم ترسناک و نگران‌کننده‌است که طالبان سراغ مان بیایند و نمی‌دانم چه می‌شود… اما روزهای خوب آمدنی هستند و ما استعدادهایمان را نمایان خواهیم کرد و به جهان نشان می‌دهیم که در روزهای ظلمت هم جنگیدیم.»


نگاه طالبان به موسیقی دو کلمه است: حرام و ممنوع


نگاه عمومی طالبان به موسیقی با تاکید به دو کلمه خلاصه می‌شود: حرام و ممنوع. اما در سطوح مختلف، برخورد افراد طالبان با موسیقی متفاوت بوده‌است. یکی‌اش برخورد عضو طالبان با دیدن گیتار “محمود” در جریان بازرسی خانه‌اش. آن زمان در خانه‌ها دنبال اسلحه می‌گشتند. و شاید سیاست شان تا اکنون این بوده که در خانه و خلوت اگر موسیقی می‌شنوید در جمع و در بیرون نشنوید.


چندین ویدیوی منسوب به برخورد افراد طالبان با آدم‌هایی که با موسیقی سر و کار داشتند تا حالا در شبکه‌های اجتماعی دست به دست شده‌است. یکی از آن‌ها ویدیوی دو مرد در یکی از ولایت‌ها که آلات موسیقی را افراد مسلح به گردن‌هایشان آویخته‌اند و در میان مردم می‌گردانند و از اهالی دعوت می‌کنند به دیدن شان بیایند. در ویدیوی دیگری ابزار موسیقی یک آوازخوان را در حضور ده‌ها نفر آتش می‌زنند و او با چشمی که اشک در آن حلقه زده و با حسرت صحنه را نگاه می‌کند.


اما تصویر دیگری که چندی پیش در شبکه‌های اجتماعی منتشر شد یک فرمانده طالبان را نشان می‌داد که با افرادش در جایی از حوالی تفریحگاه قرغه حضور دارند و موسیقی به صدای بلند پخش شده و افرادی رقص موسیقی محلی موسوم به «اتن» می‌کنند.

اتن، رقص سنتی پشتون‌ها در افغانستان است و یکی از دلایل محبوبیتش در میان طالبان. اما شاید همه شان طرفدار اتن با موسیقی نباشند.


چندبار هم ویدیوهایی از افراد طالبان در ولایت بدخشان منتشر شده که در حضور مهری مفتون، آوازخوان محلی افغانستان نشسته‌اند و او برایشان ساز می‌زند و می‌خواند.


بنا بر ین، سخت است که طالبان رابطه مردم را با موسیقی به طور کامل قطع کنند. اگر گوشی‌ها را بازرسی کنند، با این همه آهنگ در انترنت، یوتیوب و شبکه‌های اجتماعی چه می‌کند؟ یک واقعیت دیگر این است که دیگر زمانه مثل دهه نود نیست که کست‌های صوتی و تصویری را بشکنند و نوارها را بر شاخ درخت‌ها بیاویزند و همه‌چیز تمام شود. با آن‌هم گلیم موسیقی از اجتماع برچیده شده‌است. صدها آوازخوان و کسانی که در کار موسیقی بودند هم بی‌کار در خانه نشسته‌اند یا رو به شغل دیگری آورده‌اند.


رویین رهنوش/بی‌بی‌سی