تجديد خاطره

نیره طهوری

سالها پیش در دبیرستان مرجان، واقع در خیابان کاخ سابق (فلسطین کنونی) روبه روی خیابان دمشق درس می خواندم که در ساختمان قدیمی و بزرگی برپا شده بود که پیشتر بیمارستان و زایشگاه ورجاوند نام داشت.

از مؤسسان دبیرستان می توان از مرحوم استاد پرویز شهریاری (استاد ریاضی و فیزیک) و ایرج تیمورتاش (ترانه سرای بسیاری از تصنیف های مرضیه) و … نام برد. یکی از محبوبترین معلمان مدرسه ما مرحوم رحیم ذوالنور بود که ادبیات فارسی تدریس می کرد و هم او نهال های اولیه علاقمندی به ادبیات عرفانی ایران را در باغچه دلهای کوچک و نوجوان ما کاشت. کتابهایش هنوز هم بر روی میز کارم است: “در جست و جوی حافظ” و نسخه ای از دیوان حافظ بر اساس نسخه قزوینی ـ غنی که بر آن مقدمه ای نگاشته و ابیات این نسخه را با نسخ دیگر مطابقت داده و کشف الابیاتی هم بر آن افزوده بود. خدایشان رحمت کند. به آغاز سخن بازگردم:
بیش از ۲۵۰۰ دانش آموز دختر در سه طبقه این ساختمان بزرگ به تحصیل اشتغال داشتند که در اوقات استراحت و ورزش در حیاط چند هزار متری مدرسه پخش می شدند و در سایه سار درختان کهنسال ارغوان و خرمالو و … آن می آسودند. چه دوران خوشی بود آن دوران بی خبری! هیچ تصوری نداشتیم که به فاصله کوتاهی همه چیز دگرگون خواهد شد و هیچ نشانی از آن همه دوران خوش نوجوانی باقی نخواهد ماند!
اما انگیزه ام برای نوشتن این خاطره ها، یادآوری آهنگ زیبایی ساخته انوشیروان روحانی است که هر روز به مدت ده دقیقه قبل از شروع کلاس از بلندگوی مدرسه پخش می شد تا دانش آموزان با هدایت یکی از میان خودشان دسته جمعی به ورزش صبحگاهی بپردازند! حرکات ریتمیک و موزونی که بیشتر به یک رقص گروهی می مانست تا ورزش صبحگاهی!
و باز شعر فروغ به خاطرم می دود که:


آن روزها رفتند
آن روزهای خوب
آن روزهای سالم سرشار…
به آهنگ گوش کنید:

برخی دوستان یادآوری کردند که از زنگ مدرسه نیز یاد کنم . اثر معروف بتهوون زنگ مدرسه مان بود! از یادآوری این دوستان سپاسگزارم. حال که یاد آن دوران می افتم ، تنها چیزی که می توانم بگویم این است:
میان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمین تا آسمان است…