گلوله ای به قلب عشق!

 

اطلاعات در مورد خانم ندا آقاسلطان، برگرفته از گزارش سازمان عفو بین الملل (١ و ٢ تیر ١٣٨٨)، دیده‌بان حقوق بشر (٢ تیر ١٣٨٨)، فیلم مستند اچ بی او «برای ندا» (١٣٨٩)، سایت بی‌بی‌سی (١، ٤ و ٥ تیر و ٦ مرداد ١٣٨٨)، ال ای تایمز (٢ تیر ١٣٨٨)، روزنامه گاردین (٣ تیر ١٣٨٨)، خبرگزاری کار ایران (٥ تیر ١٣٨٨)، خبرگزاری دانشجویان ایران، ایسنا (٨ تیر ١٣٨٨)، خبرگزاری مهر (١٠ تیر ١٣٨٨)، رادیو فردا (١١ تیر ١٣٨٨)، سایت خبری تحلیلی تابناک (١٢ تیر ١٣٨٨)، خبرنامه امیرکبیر (٥ مرداد ١٣٨٨)، خبرگزاری سی‌بی‌اس (١ مهر ١٣٨٨)، مطالب پست شده در توئیتر و فیس‌بوک، ویدیوهای منتشر شده در یوتیوب و وبلاگ شخصی آقای آرش حجازی، شاهد عینی کشته شدن او است.

 

طبق گفتۀ مادرش، خانم آقاسلطان از زمان کودکی سرکش بود و «زیر بار زور نمی‌رفت.» او در مقابل مسئولان دبیرستانش ایستاد و موفق شد از پوشیدن چادر سر باز زند. مادرش گفت: «از این حجاب اجباری اذیت می‌شد. واقعاً زجر می‌کشید.» وی بسیار شجاع و رو راست بود. رقص عربی و موسیقی پاپ غربی و ترکی و بخصوص ترانه‌های گوگوش را دوست می‌داشت (فیم مستند «برای ندا»). خانم آقا سلطان همچنین اهل کتاب بود. معلم موسیقیش به یاد می‌آورد که او «سرشار از شوق و شور بود… مثل یک پرتو نور بود.» به گفته نزدیکان، او عاشق سفر بود و درس خصوصی می‌گرفت که راهنمای توریست شود. وی می‌خواست با ایرانیانی که به خارج از کشور سفر می‌کنند، همراه باشد (ال ای تایمز).

 

خانم آقاسلطان وارد رشته الهیات دانشگاه آزاد تهران شد ولی پس از دو ترم دانشگاه را کنار گذاشت. خواهر او در این باره گفت: «با رشته مشکل نداشت. با… حاشیه مشکل داشت. [استاد] خدا [را] همان خدای جبار و متکبر و منتقم و… یک خدای سختگیر و بد می‌خواست جلوه بدهد. [ولی ندا] قبول نمی‌کرد. می‌گفت: خدا اینی که شما می‌گویید، نیست.» انتخابات ریاست جمهوری سال ١٣٨٨ برای او اهمیتی نداشت ولی با مشاهده مناظره تلویزیونی بین کاندیداهای انتخابات، وی فکر کرد که انتخابات تنها نمایشی نیست بلکه تاثیراتی عمیق خواهد داشت. روز انتخابات (٢٢ خرداد ١٣٨٨)، او به سه شعبۀ رأی گیری مراجعه کرد ولی هر بار تنها نمایندگان آقای احمدی نژاد در شعبه حاضر بودند. خانم آقاسلطان با آنها بحث کرد و گفت ناظران دیگر کاندیداها نیز باید حضور داشته باشند. وی بدون رأی دادن از آن جا خارج شد.

 

پس از اعلام نتیجه انتخابات، خانم آقاسلطان در تظاهرات اعتراضی به نتیجه شرکت می‌کرد. وی در تاریخ ٣٠ خرداد ١٣٨٨، ساعت ٢٠:١٩، توسط یکی از نیروهای لباس شخصی موتور سوار، در کوی کارگر هدف گلوله قرار گرفت. او به همراه استاد موسیقی خود برای شرکت در تظاهرات رفته بود. بنا به گفته پزشکی که در زمان تیر خوردن خانم آقا سلطان نزدیک او ایستاده بود و شاهد عینی مرگ وی بود، این گلوله به قلب او اصابت کرد و وی در برابر افرادی که با دوربین تلفنهای همراه از او فیلمبرداری می‌کردند، جان سپرد. او ٢٦ سال داشت.

 

آقای حجازی، شاهد عینی مرگ خانم آقا سلطان در مصاحبه با تلویزیون بی‌بی‌سی فارسی گفت: «سر و صدا را تو خیابان شنیدیم و تصمیم گرفتیم برویم بیرون و ببینیم چه خبر است. ما خیابان خسروی را تا انتها رفتیم و رسیدیم به خیابان کارگر، جایی که مردم جمع شده بودند و چندین متر پایین‌تر، حدود پنجاه متر پایین‌تر پلیسهای ضد شورش با موتورسیکلتهایشان ایستاده بودند و مردم را عقب می‌راندند. در یک لحظه گاز اشک آور میان مردم پرتاب شد و مردم وحشت کردند. درهمان زمان پلیسها حرکت کردند به سمت مردم با موتورسیکلتهایشان مردم در داخل خیابان خسروی دویدند که دور شوند از صحنه. ندا هم در میان آن مردم بود… ما هم همینطور دور شدیم تا به تقاطع خیابان خسروی و خیابان صالحی رسیدیم جایی که مردم پراکنده شدند… چند نفری ایستاده بودند که ببینند چکار باید بکنند… که در آن لحظه صدای تیری را شنیدیم، شلیکی را شنیدیم… در همان لحظه من برگشتم و دیدم خون از سینه این خانم ندا که در یک متری من ایستاده بود فواره می زند…» (٥ تیر ١٣٨٨). وی در مصاحبه با بی‌بی‌سی انگلیسی گفت: «صدا از جلوی ما آمد. ابتدا ما گمان کردیم که تیراندازی از روی یک پشت بام انجام شده است…». این شاهد عینی به موتور سواری اشاره می‌کند که معترضین حاضر به عنوان قاتل خانم آقا سلطان شناسایی کرده بودند. «مردم فریاد می‌زدند “گرفتیمش، گرفتیمش”. او را خلع سلاح کردند و کارت شناسایی‌اش را که نشان می‌داد عضو بسیج است، گرفتند. مردم خیلی عصبانی بودند و او فریاد می‌زد: “نمی‌خواستم بکشمش، نمی‌خواستم بکشمش”. مردم فقط او را گرفته بودند. نمی‌دانستند با او باید چکاربکنند. بعضی از مردم گفتند به او صدمه نزنید. ما مثل آنها آدمکش نیستیم… اگر به پلیس تحویلش بدهیم که آنها وی را آزاد خواهند کرد… او گریه می‌کرد… آنها گذاشتند که برود اما کارت شناسایی‌اش را گرفتند… چند نفر هم از او عکس گرفتند…» (٤ تیر ١٣٨٨).

بسیاری از مردم در روز ۸ مرداد به مناسبت چهلم خانم آقا سلطان بر سر مزارش جمع شدند. آنها با حمله شدید نیروهای انتظامی مستقر در بهشت زهرا مواجه شدند که از گاز اشک آور برای متفرق کردن مردم استفاده کردند و با باتوم به ضرب و شتم آنها پرداختند. گفته می‌شود در این جریان، یک پسر بچه ١٢ ساله به نام علیرضا توسلی بر اثر ضربه باتوم به سرش جان سپرد. تعدادی از افراد حاضر در این مراسم بازداشت شدند.

 

واکنش مسئولان

 

به نوشته گاردین (٣ تیر ١٣٨٨)، دولت ایران برای جلوگیری از مراجعه مردم به منزل خانواده آقاسلطان و تسلیت گفتن به ایشان و همچنین جلوگیری از تجمع مردم، خانواده وی را وادار به خروج از منزل و انتقال به مکان دیگری کرده بود و خیابان محل سکونت وی نیز تحت کنترل پلیس بوده است.

 

مقامات ایران مسئولیت کشته شدن خانم آقاسلطان را قبول نکردند و آن را نمایشی ساخته شده بوسیله نرم افزارهای کامپیوتری برای تخریب چهره جمهوری اسلامی خواندند. همچنین بعضی از مقامات حکومتی این قتل را به تک تیراندازان سازمان مجاهدین خلق، عوامل بیگانه و خبرنگار بی‌بی‌سی نسبت دادند.

 

محمود احمدی‌نژاد، رییس جمهور، روز هشتم تیر در نامه‌ای به محمود هاشمی شاهرودی، رییس قوه قضاییه، خواستار رسیدگی جدید به موضوع قتل خانم آقاسلطان شد. در این نامه آمده است: «با توجه به حاشیه‌سازی‌های فراوانی که در خصوص این حادثه دلخراش صورت گرفته و شانتاژ تبلیغاتی وسیع رسانه‌های بیگانه و قراین و شواهد فراوان دیگر، دخالت مخالفین و معاندین ملت ایران برای بهره‌برداری‌های سوء سیاسی و مشوه نمودن چهره پاک جمهوری اسلامی قطعی به نظر می‌رسد» (ایسنا).

 

فرمانده نیروی انتظامی جمهوری اسلامی در دهم ‌تیر ماه به خبرنگاران گفت: «قتل ندا یک سناریو بوده است و هیچ ربطی به اغتشاشهای تهران ندارد» (خبرگزاری مهر). وی همچنین اعلام کرد که آقای حجازی یکی از شاهدان قتل خانم آقاسلطان به علت سمپاشی علیه نظام جمهوری اسلامی و جنجال سازی در مورد کشته شدن ندا آقاسلطان توسط وزارت اطلاعات و پلیس بین‌الملل (اینترپل) تحت تعقیب است. اما به گزارش رادیو فردا، دفتر مطبوعاتی پلیس بین الملل اعلام کرد، هیچگونه درخواستی از مقامات ایران برای پیگرد وی دریافت نکرده است.

 

مدتی پس از کشته شدن خانم آقا سلطان، عکسهایی از کارت شناسایی فردی که گفته می‌شد قاتل ایشان است در اینترنت پخش شد. شاهد عینی مرگ خانم آقا سلطان در وبلاگ شخصی خود، تایید کرد تصویر فردی که در آن کارت قرار دارد، کاملا با مشخصاتی فردی که مردم، دقایقی بعد از مضروب شدن ندا گرفتند، و فریاد می‌زد «نمی‌خواستم بکشمش»، تطبیق می‌کند. یکی ازاین کارتهای شناسایی، وابستگی فرد مورد نظر را به «هیات رزمندگان غرب تهران- محبان فاطمه زهرا» نشان می‌دهد و دیگری کارت شناسایی صادر شده از سوی وزارت کشور با تاریخ اعتبار ۲٦ الی ۲۸ خرداد ۱۳۸۸ که امضای معاون استاندار و فرماندار مرکز حوزه انتخابیه تهران در پای آن به چشم می‌خورد.

 

محمود احمدی‌نژاد در مصاحبه با خبرگزاری سی‌بی‌اس در تاریخ ١ مهر ١٣٨٨، خانم آقا سلطان را قربانی یک اغتشاش با حمایت و تشویق بی‌بی‌سی و شبکه صدای آمریکا خواند و کشته شدن او را مشکوک خواند و آنرا بزرگنمایی شبکه‌های خبری غربی خواند.

 

خانواده

 

نامزد خانم آقا سلطان در گفتگو با بی‌بی‌سی فارسی گفت: «…جسدش را… با زحمت زیاد توانستیم تحویل بگیریم. البته جسد ندا در پزشکی قانونی تهران نبود، در پزشکی قانونی خارج از تهران بود. مسئولان پزشک قانونی خواستند که بخش‌هایی از بدنش از جمله قسمتی از استخوان رانش را بگیرند، پزشکی قانونی نگفت برای چه کسی اعضا را می‌خواهد استفاده کند، هیچ توضیحی در این زمینه داده نشد. خانواده موافقت کرد برای اینکه زودتر جسد را تحویل بگیرند، چون ممکن بود همین موضوع باعث تعویق تحویل جسد بشود. جسد را در قطعه‌ای از بهشت زهرا یک شنبه ٣١ خرداد هنگام عصر دفن کردیم…» (١ تیر ١٣٨٨).

 

او افزود: «دوشنبه یکم تیرماه ساعت دو ونیم قرار بود در مسجدی در خیابان شریعتی بالاتر از سید خندان مراسمی داشته باشیم، اما بسیجیان و مسئولان مسجد اجازه برگزاری ندادند، چون به نظرشان هرج و مرج می‌شود و نمی‌خواهند درگیری به وجود آید. چون می‌دانند که ندا مظلومانه رفت و می‌دانند که همه مردم در ایران و خارج از ایران متاسف شدند و شاید پیش بینی می‌شد جمع کثیری از مردم حاضر شوند، به هر صورت فعلا اجازه برگزاری هیچ مراسم عمومی را نداده‌اند» (١ تیر ١٣٨٨).

 

مادر خانم آقا سلطان در دیدار با یکی از کاندیداهای معترض انتخابات رییس جمهوری از زیر سئوال بردن مرگ ندا توسط برخی از مسئولان و افراد وابسته به حکومت انتقاد کرد و گفت: «ندا هم مانند هزاران جوان دیگر که علاقه‌مند به سرنوشت کشورشان هستند، به سرنوشت ایران علاقه‌مند بود. او هم مانند دیگر جوانان به نتایج انتخابات اعتراض داشت… می‌گویند ندا دشمن شخصی داشته است، مگر ندا چه کاره بود که دشمن شخصی داشته باشد. او نه وکیل بود، نه وزیر بود. یک جوان ساده که مانند دیگر جوانان کشورش نسبت به سرنوشت خود و جامعه‌اش حساس بوده، همین» (خبرنامه امیرکبیر).

 

خواهر ندا آقاسلطان نیز در پاسخ به کسانی که جان باختن ندا را کار منافقین می‌دانند، گفت: «اگر کار منافقین بوده چرا اجازه ختم نمی‌دهند، چرا نمی‌گذارند یک تالار بگیریم تا دوستان و آشنایان دور هم جمع شوند؟ حتی سالن غذاخوری که ما برای ختم بی سروصدای ندا رزرو کرده‌‌ایم، لغو می‌کنند» (بی‌بی‌سی ٦ مرداد ١٣٨٨).

 

مادر خانم آقا سلطان که قبل از چهلم او اعلام کرده بود که برای اولین بار مراسم عزاداری ندا را به مناسبت چهلمین روز درگذشتش بر سر مزار او برگزار خواهد کرد، در آخرین ساعات شب قبل از مراسم، اعلام کرد که به دلایلی خود و خانواده‌اش به بهشت زهرا نخواهند رفت.

 

خانواده آقا سلطان در پاسخ به اظهارات مسئول بنیاد شهید که مرگ وی را دسیسه مخالفان و دشمنان خوانده بود و اظهار داشته بود که خانواده آقا سلطان تحت پوشش بنیاد شهید قرار خواهد گرفت تا خسارات وارده به آنها جبران شود، گفتند که مرگ او دسیسه نیست و او برای مملکتش رفته بود و ندا هم مانند جوانان دیگر کشته شد و آنها هیچوقت تحت پوشش بنیاد شهید قرار نخواهند گرفت.

 

 

خلاصه رویدادهای ایران پس از انتخابات

 

پس از اعلام پیروزی مجدد محمود احمدی‌نژاد با اکثریت ٦٣/٦٢ درصدی آرا در دهمین دوره انتخابات رییس جمهوری ایران، که در تاریخ جمعه ٢٢ خرداد ١٣٨٨ برگزار شد، اعتراضهای سراسری مردم به نتیجه انتخابات شروع شد. سرویس پیامک تلفنهای همراه در ایران، از ساعت ١١ شب پنج‌شنبه (٢١ خرداد ١٣٨٨) قطع شد. این اختلال در سرویس پیامک در طول برگزاری انتخابات و تا دهم تیرماه ادامه داشت. در هنگام برگزاری انتخابات، جانشین فرمانده نیروی انتظامی ایران اعلام کرد که تجمع هوادارن نامزدهای ریاست جمهوری در تمام کشور غیرقانونی است. عصر همان روز مانوری به نام مانور اقتدار در میدانهای مختلف شهر تهران و با هدف «برقراری نظم و امنیت در شعب و صندوق‌های اخذ رأی» در تهران انجام شد. در حالی که وزیر کشور ایران گفته بود اعلام تدریجی نتایج انتخابات ریاست جمهوری این کشور پس از اذان صبح (حدود ساعت چهار صبح) آغاز خواهد شد، رئیس ستاد انتخابات کشور کمی پس از نیمه شب اعلام نتایج را آغاز کرد.

 

پس از اعلام نتیجه، مردم با اعتقاد بر اینکه تقلب انجام گرفته است در روز ٢٣ خرداد به خیابانها آمدند و اعتراض خود را ابراز داشتند. موسوی، کروبی و رضایی، رقیبان احمدی نژاد در این انتخابات، اعلام کردند که تخلفات زیادی در انتخابات انجام گرفته است و به نتیجه اعتراض کردند. آنها شکایت خود را به شورای نگهبان ارایه کردند و خواستار ابطال انتخابات و برگزاری انتخابات مجدد شدند. در عین حال، ولی فقیه ایران، آیت الله خامنه‌ای قبل از بررسی نتیجه توسط شورای نگهبان، پیروزی محمود احمدی نژاد را تبریک گفت. تعداد زیادی از افرادی که در ستادهای انتخاباتی کروبی و موسوی فعالیت داشتند بازداشت شدند.

 

روز ۲٥ خرداد، راهپیمایی بی‌سابقه‌ای در خیابانهای مرکزی تهران برگزار شد. به نقل از شهردار تهران، گفته می‌شود حدود سه میلیون نفر در این راهپیمایی شرکت کرده‌اند. درهنگام پایان گرفتن راهپیمایی، عده‌ای از مردم توسط نیروهای شبه‌نظامی، کشته و زخمی شدند. دولت ایران برای جلو گیری از انتشار اخبار، خبرنگاران خارجی را اخراج کرد و خبرگزاریها را از فرستادن اخبار منع نمود. در سه روز بعد نیز، راهپیمایی‌های گسترده و آرام با شرکت معترضان در تهران برگزار شد. به دنبال اعلام حمایت آیت‌الله خامنه‌ای از احمدی‌نژاد در نماز جمعه ٢٩ خرداد ١٣٨٨ و هشدار وی به معترضان مبنی بر اینکه مسئولیت هرج و مرج و تبعات آن به عهده خودشان است، که سازمان عفو بین الملل آن را «مشروعیت بخشیدن به اعمال خشونت توسط نیروهای انتظامی» برای سرکوب معترضان خواند، سرکوبها صورت جدیدی به خود گرفت. در روز ۳۰ خرداد و پس از آن، پلیس و نیروهای شبه‌نظامی به سرکوب معترضان پرداختند. هر گونه تجمع مردمی غیر قانونی اعلام شد و توسط پلیس و لباس شخصیها به خشونت کشیده شد.

 

نیروهای شبه نظامی موسوم به لباس شخصی، گروههایی هستند که در جریان تجمعها و فعالیتهای صنفی، دانشجویی، انتخاباتی واعتراضی برای سرکوب مردم استفاده می‌شوند. از اینکه این گروهها چگونه سازماندهی می‌شوند یا از چه کسانی دستور می‌گیرند، اطلاعات زیادی در دست نیست. این نیروها لباس معمولی بر تن می‌کنند و فاقد یونیفرم مشخص هستند. آنها گاه با چوب و چماق و گاه با زنجیر و چاقو یا با باتون و اسلحه گرم تجهیز می‌شوند و زمانی که حکومت قصد سرکوب مردم را دارد ظاهر می‌شوند. آنچه روشن است، اینست که نیروهای انتظامی اگر با آنها همراهی نکنند، هیچ واکنشی برای مهار خشونت آنها نشان نمی‌دهند و لباس شخصی‌ها آزادانه در میان نیروهای انتظامی رفت و آمد می‌کنند و در برابر پلیس اقدام به ضرب و شتم وحشیانه معترضان می‌کنند. در جریان حوادث پس از انتخابات خرداد ماه ١٣٨٨، مردم با قرار دادن عکس این افراد در اینترنت، تعدادی از آنها را شناسایی کردند و مدارکی دال بر رابطه این افراد با بسیج، سپاه پاسداران و نیروهای اطلاعاتی ارایه دادند. در بیست پنجم شهریور ماه ۱۳۸۸ جانشین فرمانده سپاه سيدالشهداء استان تهران شرکت فعال نیروی مقاومت بسیج و نقش تعیین کننده آنها را در سرکوب مردم تایید کرد و گفت: «بسيجی‌ها با حضور خود در حوادث اخير چشم فتنه‌گران را كور كردند و بايد از آن‌ها قدردانی شود… دشمنان اسلام با غبارآلود كردن فضا می‌خواستند در حوادث اخير سوءاستفاده كنند اما به حمدالله با روشنگری مقام معظم رهبری در مقابل اين فتنه پيروز شدیم.» وی همچنین تأکید کرد که: «جوانان غيور و ولايت‌مدار بسيجی كه نسل دوم و سوم انقلاب بودند در اين صحنه موفق شدند و پيروز ميدان بودند.»

 

در جریان اعتراضات خسارتهایی به اموال شهروندان وارد شد. در آن زمان، مقامهای مسئول و رادیو و تلویزیون دولتی سعی کردند این تخریبها را به معترضان نسبت دهند و سرکوب را توجیه کنند. این در حالی بود که عکسهای و فیلمهایی در اینترنت منتشر شد که نیروهای انتظامی را در حال تخریب، در خیابانهای فرعی و جاهای خلوت و دور از جریان اعتراضهای مردمی نشان می‌دادند. همچنین فرمانده نيروی انتظامی جمهوری اسلامی در تاریخ ٢٨ مهر ١٣٨٨ در همایش عمومی فرماندهان و مدیران فرماندهی انتظامی تهران بزرگ، تخریب اموال شهروندان توسط نیروهای انتظامی را اذعان داشت و مسئولیت آنرا پذیرفت.

 

اطلاع دقیقی از تعداد کشته شدگان، زخمیها و ناپدید شده‌ها در دست نیست. بنا بر گزارشهای مختلف، تعداد قربانیان این راهپیماییها در سراسر ایران، صدها نفر است که نام بیش از ٧٠ نفر گزارش شده است. همچنین مقامهای مسئول، خانواده برخی از قربانیان را تهدید کرده‌اند که سکوت اختیار کنند و با رسانه‌‌ها مصاحبه نکنند. گفته می‌شود که شرایط پس دادن جسد به خانواده‌ها، عوض کردن علت فوت در گواهی پزشکی قانونی به علل طبیعی مانند سکته قلبی و…، سلب حق شکایت از بستگان کشته شده‌ها و خودداری از برگزاری مراسم یادبود برای عزیزانشان بوده است. بر طبق اعلام منابع دولتی، پس از ۲۲ خرداد، بیش از ٤٠٠٠ نفر در سراسر کشور بازداشت شدند که تعداد کثیری در بازداشتگاه کهریزک بدون رعایت حقوق زندانیان و حداقل امکانات بهداشتی نگهداری شدند. گزارشهای متعددی در مورد خشونت، شکنجه و تجاوز به بازداشت شدگان منتشر شده است. تعدادی از بازداشت شدگان در اثر ضرب و شتم در دوران بازداشت و شرایط سخت و طاقت فرسا و شکنجه‌هایی که در زندان کهریزک متحمل شدند، جان سپردند.

 

 

منبع: بنیاد برومند